شاید دانستنِ این موضوع به طور خدادادی و طبیعی ممکن نباشد، پس در این مقاله به شما 13 نشانه برای اطمینان یافتن از رابطه سالم ارائه میکنیم.
بخش عمدهای از حرفۀ شغلی من وابسته به صحبت کردن، نوشتن و تفسیر تحقیقاتی که است در صددِ کشف راهی برای مدیریت رابطههایی هستند که در مسیر اشتباهی افتادهاند: مثلاً رابطههایی که در آن یکی از طرفین به شدت دیگری را کنترل میکند، یا رابطهای که مسموم باشد، یا به طور مثال در چه نقطهای اعتماد بین طرفین شکسته است. اغلب از من میپرسند که چگونه باید با خیانت، طلاق عاطفی یا تغییر اخلاقیات در یک رابطه برخورد کرد _ و اینکه این مشکلات چهقدر فراگیر شدهاند، حقیقتاً مرا دلگیر میکند.
اما کسب آگاهی نسبت به خصیصههای مثبت و درست یک رابطه دقیقاً به اندازهی خود رابطه مهم است. بسیاری از مردم مطمئن نیستند که در رابطه به دنبال چه چیزی میگردند، یا حتی بدتر از آن، نمیدانندکه لیاقت و شایستگی داشتنِ چه نکات مثبتی در رابطۀ خویش را دارند. اگر شخصی در حین رشد و پرورش، والدین یا اعضای خانوادهی خود را در حالی تماشا کند که الگوهای مسمومی را در زندگی خویش پیش میبرند، پس این فرد نیز نگاهی عادی نسبت به این الگوها پیدا کرده، و در درک پایهها و اساس یک رابطه سالم باز میماند.
با در نظر داشتنِ نکتۀ مذکور، حالا باید بدانید که برای شروع یک رابطۀ سالم و روان، این نکات به نوعی ضروری هستند _ که البته فقط برای روابط عاشقانهای که هردو طرف به یکدیگر متعهد هستند جوابگو خواهد بود. این نکات نباید سوا شوند و یا به صورت انتخابی اجرا شوند. بلکه هر لحظه احساس کردید که یکی از این موضوعات در رابطۀ شما گم شده است، هرچه سریعتر باید این مشکلات را نشانهگذاری کنید.
اعتماد یکی از قابل بحثترین و همچنین مهمترین خصیصههای یک رابطۀ سالم است. بدون اعتماد، فقدانِ اساس و پایه برای رابطه پدیدار میشود و اینگونه است که شما دیگر قادر به ساختِ یک صمیمیت احساسی نخواهید بود و پتانسیل رابطه برای هرنوع آسیب احساسی فراهم خواهد شد _ و بارها و بارها این اتفاق میافتد و هربار رشد بیشتری دارد. بدون اعتماد، شما کاملاً شکاک هستید، به چه؟ به اینکه اگر بخواهید روی فلان کار از شریک عشقی خود حساب کنید، آیا او واقعاً این فداکاری را برای شما خواهد کرد یا خیر، یا اینکه آیا او در گفتارش واقعا صادق است یا خیر. راههای زیادی برای ساخت و بازساخت اعتماد در رابطه وجود دارد، اما اگر شما این راهها را برای رابطۀ خود در پیش نگرفتهاید، پس باید بگویم که رابطۀ شما در برابر استرس و ناامنی به شدت آسیبپذیر است.
ارتباطِ صادقانه و محترمانه، مخصوصاً در باب مسائلی که برای گفتار و ابراز سخت هستند، یک موضوع حیاتی محسوب میشود، حال آنکه به طور خودکار در هیچکسی فعال نمیشود. شاید ما آموخته باشیم که محضِ تطبیق و تفاهم و یا اینکه بخواهیم ظاهر مسائل را خوب و درست پیش ببریم، از گفتن و ابرازِ مسائل معذب کننده دوری کنیم، یا شاید حتی یاد گرفته باشیم که احساسات منفی و ناخوشایندمان را تنها برای خودمان نگه داریم. اما با این وجود نیز، این چالشها میتوانند یک کشمکش ساده را به یک جنگ جهانی تبدیل کنند: زمانی که شما دو نفر توانایی خود را برای دفاع از خویش، در زمان تهدید از دست میدهید. اشکالی ندارد اگر این تمایلات را داشته باشد؛ چیزی که مهم است این است که شما بر روی کاهش و از بین بردنشان کار کنید، چرا که یک ارتباط قوی و سالم، اساس پرورشِ یک رابطه سالم است.
هیچکس قادر نیست تا در تمام مدت زندگی خودش صبور باشد، چرا که عواملی مانند فقدان خواب کافی، استرس و یا مشکلات جسمی قادر هستند تا انسان را در نقاط مختلف و حساسی از زندگی به آشفتگی مبتلا کنند _ این هم بخشی از انسان بودن است. اما شرکای یک رابطۀ سالم و عاشقانه، مثل یک معادلۀ ریاضی میمانند که باید با داشتن مخرجهای مشترکِ صبر، به یکدیگر آرامش، انعطاف و حمایت را هدیه دهند، مخصوصاً وقتی که یکی از طرفین روز خوبی را تجربه نکرده و در بهترین نوع اخلاقش نیست. زمانی که شرکای این رابطه به طور مداوم ناشکیبایی را پیش بگیرند، عموماً تخمِ خشم و کینه را نسبت به یکدیگر کاشته، و مدام از تقصیراتی را که فرد دیگر در یک شرایط حساس بر مرتکب شده، غول میسازند، همهچیز به هم میریزد. خوب است که بتوانیم تحت فشارهای روزمرهی زندگی خلأهای رفتاری و اشکالات اخلاقی فرد مقابلمان را _ به دلایلی خوب و صالح _ ببخشیم و نسبت به آنها صبوری به خرج دهیم، اینگونه است که آنها احساس میکنند که عشق شما نسبت به ایشان بی قید و شرط است.
اینکه قادر به تلاش باشیم تا زاویۀ دید یا دورنمای فرد دیگری را درک کنیم، میتواند در خیلی از شرایط برای هر دو طرف مؤثر و مفید باشد _ حالا این رابطه میتواند بین والدین و فرزند باشد، در تلاش برای ایفای نقشِ یک همسایۀ خوب باشد یا حتی اجازه دادن به فرد مقابل باشد که در جادهی خویش اسبش را تا میتواند، بتازد. اما این خصیصه وقتی به اوج اهمیت خود میرسد، که شما فردی را برای دوست داشتن و زندگی انتخاب میکنید. آیا شما واقعاً _ حتی در مواقعی که با ایشان مخالف باشید _ سعی در درک دیدگاه آنها میکنید؟ آیا تا به حال اتفاق افتاده که درد آنها به شما نیز منتقل شده و باعث شود بخواهید هرکاری بکنید تا آنها از این درد رهایی یابند؟ آیا از پیروزی و موفقیتهای آنها خوشحال میشوید؟ همدردی و همدلی مسئلۀ مهمی در عشقهای بلندمدت به حساب میآید.
مقالات روانشناسی خانواده را کلیک کنید