حالا که هوای سرد بر مکانهای زندگی خیلی از ما حاکم شده است، آنهایی که کار خود را در خانه و به دور از محل کارشان (مثلاً یک سازمان کامپیوتری یا یک شرکت نرمافزاری) انجام میدهند، نفس راحتی از پسِ این گرما میکشند، در حالی که بیشتر مردم مجبورند که با شلوغی و هیاهو و چالشهای بیرون از خانه به صورت روزمره مواجه شوند. بیشتر مردم این مسئله را _ کارکردن بیرون از خانه را _ به عنوان راهی برای تعادل بین خانه و شغل تلقی میکنند اما آنهایی که بیرون از خانه شغل خود را دنبال میکنند، براساس تحقیقی که سال پیش انجام شد، مقدار استرس بیشتری را گزارش میدهند. بخض اعظمی از این مسئله، ممکن است به خاطر این باشد که بیرون از خانه، چالشهای بیشتری پیشِ روی شما قرار میگیرند، چالشهایی که خاص و مشقتبار هستند و وقتی در منزل باشید، دستشان به شما نمیرسد.
اگرچه که بخش کثیری از این استرس و اضطرابی که گریبانگیرِ مردم میشود، مربوط به استفادهی مفرط از تلفنهای همراه و دستگاههای الکترونیکی است، که احتمالاً باید بدانید که استفادهی مدام از آنها و همچنین تکیۀ بیش از حد به این نوع ابزارآلات، با افزایش استرس در افراد رابطۀ تناتنگی دارد. تحقیق دیگری که اخیراً در بابِ این موضوعات انجام شده است ثابت میکند که استفاده از دستگاههای الکترونیکی، در کنار حجم عظیم مردم و شلوغی، شما را بیشتر و بیشتر به سرزمین استرس اضطراب رهنمون میکند. همچنین استفاده از دستگاههای ارتباطی و کامپیوتری مثل تلفنهای همراهِ هوشمند یا لبتاپها، در کنار افزایش میزان استرس، سبب آشفتگیهای ذهنی و اینسامنیا یا اختلال بیخوابی نیز میشود که هردو با استرس، مرضِ چاقی و کاهش سلامت روحی و روانی در ارتباط هستند.
بیشتر مردم وقتی به طور ناگهانی با پدیدهی استرسِ ناشی از چالشهای نوپای اجتماعی و کارکردن در خارج از خانه موجه میشوند، به شدت تعجب میکنند و گویی که شوکی عظیم به آنها وارد شده است. در حالی که این دسته از استرسها، اصلاً شبیه به استرس هایی که در طول مسافرت به شما منتقل میشود، یا استرسی که همکارهای فاسد و زننده و یا رؤسای بیمسئولیت به شما وارد میکنند نیست، اما این دسته از اضطرابها نیز هزینۀ خود را از سلامت روحی ما میطلبند. این هم از چند منبعِ متعارفِ استرس که کارمندانِ خانگی با آنها مواجه میشوند:
خوشبختانه برای منظورِ رفع این دست از استرسها، ابزار مختلفی در دسترس شما قرار دارند و همچنین، شما تنها کسی نیستید که این فشارهای مختلف را تحمل میکنید. اما در قسمت ذیل، نکات مختلفی برای کمترکردنِ استرسِ کارکردن در بیرون از خانه ارائه میکنیم.
اگرچه که زمان آزاد شما برای برنامهریزی و ساخت یک برنامۀ مسجل برای کارکردن بسیار آسان است، اما داشتنِ برنامهریزی برای کارکردن، خیلی بهتر است تا اینکه بخواهید هروقت زمانش را داشتید به شغل و حرفۀ خود بپردازید. اگر بخواهید تا زمانی که حس و حالِ کار را داشتید به سمتش بروید، آنموقع است که حواسپرتیها از هر سو به سمتتان حملهور شده و زمان شما را قورت میدهند، پس ریختنِ یک برنامۀ ثابت و اهتمام ورزیدن به آن، یک مؤلفۀ حیاتی برای کارمندانِ خارج از خانه محسوب میشود. حقههای کاربردیِ زیادی برای انجام این کار وجود دارند، از تقویمهای خانگی گرفته تا اپلیکیشنهایی که لیست کارها و وظایفتان را به شما یادآوری میکنند. این هم چند نکتۀ مهم برای اینکه در ذهنتان یادداشت کرده و در حین کار استفاد کنید:
مقاله مسیر زندگی می تواند شما را راهنمایی کند
برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید
تعداد زنانی که بیشتر از شوهران خود کسب درآمد دارند، رو به افزایش است. گرچه این تعداد چندان زیاد نیستند، وقتی زنان درآمد بیشتری دارند؛ زن و شوهر احساس ناراحتی میکنند و ما در این مقاله میخواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم.
طبق تحقیقات جدیدی که بر روی تعدادی از زوجها انجام شده، زنان به طور میانگین درآمد خود را 1.5 درصد پایینتر از رقم واقعی و مردان، 2.9 درصد بیشتر از درآمد واقعیشان اعلام کردند.
مارتا مورای-کلوس و میستی هگنز که این جمله محققان هستند، به این نتیجه رسیدند که مردم حس میکنند به طور کلی درآمد مردان باشد بیشتر باشد. بنابراین این موضوع اجتماعی، در پاسخ افراد کاملاً تاثیر گذار بوده است.
این موضوع، نشاندهنده تغییرات اجتماعی است که به تدریج اتفاق میافتد و اینکه زنان در حال حاضر، شانس بیشتری برای تحصیلات و داشتن شغلی مناسب دارند. با این وجود، زنان هنوز بیشتر مسئولیتهای خانهداری و مراقبت از بچهها را بر عهده میگیرند. و مردان نیز برای کسب درآمد خانواده تحت فشار هستند.
امروزه در حدود یک چهارم زوجها، زنان کسب درآمد بیشتری نسبت به مردان دارند. این میزان در دهه 80 میلادی، 18 درصد بوده است که به معنی رشد درآمد زنان در خانواده است. البته 71 درصد مردم میگویند، برای اینکه مردان همسر خوبی باشند و بتوانند خانواده خود را حمایت کنند، باید درآمد مناسبی داشته باشند. در تحقیقی دیگر، مشخص شد که فقط یک سوم افراد چنین عقیدهای درباره زنان دارند. پس باور عمومی این است که مردان باید نانآور اصلی خانه باشند.
برخی از متخصصان میگویند که بالاتر رفتن سطح درآمد زن نسبت به مرد، ازدواج را شکنندهتر میکند زیرا مردان به نوعی حس بیامنیتی دچار میشوند و زنان، احترام کافی را نسبت به آنان قائل نمیشوند.
جاستین ولفرز که اقتصاد خانواده را در دانشگاه میشیگان تحقیق میکند، میگوید:
«مردان توسط زنانی که درآمد بیشتری دارند، تهدید میشوند که این موضوع موجب تعجب هیچ کس نمیشود چراکه میتوان آن را در دادههای تحقیقات پیدا کرد.»
طبق برخی از تحقیقات، در 23 درصد از ازدواجهایی که در آن، زن کسب درآمد بیشتری داشته، تفاوتهایی وجود دارد. این افراد معمولاً تحصیلات دانشگاهی دارند و 2 برابر بیشتر از سایر زنان، درآمد کسب میکنند.
یک تحقیق عظیم در دانشگاه شیکاگو که توسط اقتصاددانهای مجرب انجام شده، نشان داد ازدواجهایی که در آن زنان درآمد بیشتری دارند، دوام چندانی نخواهد داشت و احتمالاً به طلاق و جدایی منجر میشود. آنها این نتیجه را با استفاده از دادههای موجود در سالهای 1970 تا 2000 به دست آوردند.
همچنین زنانی که درآمدی کمتر نسبت به مردان داشتند، معمولاً به دنبال کارهایی پایینتر از پتانسیل واقعی خود میگشتند. همچنین در کارهای خانه و مراقبت و نگهداری از فرزندان، سهم بسیار بیشتری داشتند. بدین ترتیب، حس تهدید شدن در همسرانشان را از بین میبردند.
ماریان برتراند، یکی از محققان دانشگاه اقتصاد شیکاگو، در این رابطه میگوید:
«هنگامی که ضابطههای جنسی (زن و مرد) زیر پا گذاشته میشوند، رفتارهای برای جبران این موضوع از سوی همسر انجام میشود.»
چنین رفتارهای اجتماعی که بر اساس زن یا مرد بودن تعریف میشوند، در حال کاهش هستند و به نظر میرسد اخیراً ازدواجهایی که زنان در آن درآمد بیشتری دارند، مانند قبل در خطر فروپاشی قرار نمیگیرند.
این موضوع درباره مردان فرق میکند. زیرا اگر یک مرد بیکار باشد یا نتواند کسب درآمد کافی کند، زنان هم معمولاً آنها را گزینه مناسبی برای ازدواج نمیدانند و اگر قبلاً با چنین فردی ازدواج کردهاند، احتمالاً درخواست طلاق میکنند.
آیا تا به حال در زمینه روانشناسی خانواده مشکی برایتان پیش آمده است؟
دانشگاه زندگی در حل این مشکل به شما کمک می کند
دوران نامزدیتان را به خاطر دارید؟ وقتی روی هر کاغذی که زیر دستتان بود ناخود آگاه اسم همسرتان را می نوشتید. یادتان هست چقدر دوستش داشتید و چه قدر خوب با هم حرف میزدید؟ چقدر” خانمم” ,”عزیزم”و” آقامون” در حرف هایتان بود. متاسفانه در بهترین ازدواج ها هم با گذشت زمان, این طرز بیان و ابراز محبت ها کمرنگ تر می شود. دلتان می خواهد باز به آن روز ها برگردید؟ آیا می خواهید فن بیان در ارتباط با همسر خود را بیاموزید؟
فن بیان در ارتباط با همسر از اهمیت بسزایی برخوردار است.ارتباطات در روابط مانند رودخانه است. هنگامی که افکار و احساسات همواره بین زوجین برقرار باشد همه چیز سرگرم کننده، خوب و امن است اما زمانی که جریان این ارتباطات آشفته شود، همه چیز به شدت خطرناک و مخرب می شود و هنگامی که زوجین تصمیم میگیرند دیگر ارتباطات و صحبت کردنشان را با هم قطع کنند فشار ها زیاد میشود , حرف ها جمع می شوند و یکباره کلمات فوران می کنند و سیل راه می افتد.
اگر به دنبال بهتر کردن فن بیان در ارتباط با همسر خود هستید و دوست دارید یاد بگیرید که چگونه با همسرتان صحبت کنید، این مقاله را از دست ندهید. کارشناسان فن بیان ما در خدمتتان هستند تا تکنیک های فن بیان در ارتباط با همسر را به شما بیاموزند.
شما با همسانتان ازدواج نکردید، مطمئن باشید همسرتان نیروی خواندن ذهن شما را ندارد. هنگام برقراری ارتباط با همسرتان واضح و روشن با او حرف بزنید. لطفا از کنایه استفاده نکنید و یا نگویید “خودش باید بفهمه من چی می خوام”. مطمئن باشید اگر وسیله ای برای خواندن ذهن وجود داشت همسرتان برای راحتی خودش هم که شده آن را خریداری میکرد.
با همسرتان طوری رفتار کنید که از او انتظار دارید. شما نمی توانید به طور مستقیم اعمال او را کنترل کنید، اما اعمال خودتان را چرا! پس برای او الگو شوید.هر چقدر مهربانی و ابراز علاقه از او انتظار دارید به او بدهید. برای مثال : اگر دوست دارید شما را با الفاظ خوب صدا کند, همیشه او را با آن الفاظ صدا کنید. کلماتی مثل “عزیزم” “عشقم” و”همسرم” کلماتی است که اگر زیاد استفاده کنید او نیز به طور ناخوداگاه یاد میگیرد.
مطالعات اخیر نشان می دهد که قدردانی مزایای زیادی هم برای کسی که قدر دانی میکند دارد و هم برای کسی که از او قدرشناسی می شود. وقتی همسرتان کار خوبی برایتان انجام میدهد از او قدردانی کنید. مثلا وقتی ظرف ها را می شورد یا فرزندتان را آرام نگه می دارد تا شما استراحت کنید و یا هر کار کوچکی دیگری که برایتان انجام میدهد. این باعث می شود همسرتان بداند که شما قدرشناس هستید و باز هم تمایل داشته باشد برایتان کار خوب انجام دهد . قدردانی در تحکیم رابطه زناشویی شما بسیار موثر است.
به زبان هم صحبت کنید
به طور کلی، زنان همدلی می خواهند و شوهران احترام.
تمام تلاشتان را برای برقراری ارتباط درست با همسر تان به کار بگیرید.
به شدت توصیه میکنیم که کتاب پنج زبان عشق نوشته گری چاپمن با ترجمه سیمین موحد را بخوانید و یاد بگیرید با زبان عشق با هم صحبت کنید.
به طور اجمالی این 5 زبان عبارتند از:
1.کلمات تایید کننده:
ابراز محبت از طریق صحبت ,قدردانی، ستایش و یا درک.
2.دادن خدمات به یکدیگر :
عمل کردن به جای حرف.
3.هدیه دادن:
هدیه نمادی از عشق و محبت است.
4.زمان گذاشتن:
ابراز محبت بوسیله اختصاص دادن زمان اختصاصی به او
5.لمسی فیزیکی:
رابطه جنسی , گرفتن دستان همسر در دست و یا در آغوش گرفتن
اگر شما با همسرتان اختلاف نظردارید , چیزی که آزارتان می دهد را واضح به او بگویید .هرگز او را متهم نکنید. با گفتن جملاتی مثل ” تو هرگز ” یا ” تو همیشه ” فقط کار را خراب تر میکند.
درست است که باید با همسرتان راحت باشید و هر چیزی که در دلتان هست را با او در میان بگذارید اما لازم نیست هر چیزی که به ذهنتان می رسد را سریع به زبان بیاورید. می دانم که فکر می کنید اگر حرفتان را به او نزنید ممکن است خود خوری کنید یا اینکه از عصبانیت منفجر شوید، اما قبل از گفتن هر چیزی از خودتان بپرسید اگر این را بگویم به رابطه ام کمک می کنم یا به آن صدمه می زنم؟
مسیر زندگی خود را درست تعیین کنید
دانشگاه زندگی را کلیک کنید
روی صحنه ایستادهاید، همه چیز برای شروع آماده شده و مشغول نگاه و مرور کردن متنی هستید که از قبل برای سخنرانی آماده کرده بودید. در حال تمرین هستید که با دیدن بخشی از عبارات سوالات متفاوت و الهامبرانگیزی در ذهنتان ایجاد میشود که آرزو میکنید ای کاش هرگز این لحظه این سوالات برایتان به وجود نمیآمد؛ مثلا این که ربط این جمله با این بخش از سخنرانی چیست و چه ارتباطی در این بین وجود دارد که باعث شده از آن دو عبارت در یک زمان استفاده کنید؟ به راستی این جادو چینش عبارات و کلمات در گذار از مراحل مختلف سخنرانی چیست که کنار هم قرار گرفتن آنها چنین انسجامی در سخنرانی ایجاد میکند؟
همین ابهام و سوالات نیز ممکن است برای مخاطبان به وجود آید. مخاطب روی صندلی نشسته و درگیر جریان سخنرانی شده است که از خود میپرسد چه طور و به چه دلیل این مسیر ناگهانی عوض میشود و سخنران به صورت تصادفی به مباحث جلوتر میپردازد و دوباره به همان نقطه بازمیگردد.
گذار از مراحل مختلف سخنرانی با جادو چینش کلمات و عبارات در عین حال که ممکن است خیلی دلچسب و غافلگیرکننده باشد ممکن است باعث گمراهی مخاطب نیز بشود. این مشکل زمانی رخ میدهد که سخنران از ارتباط درست عبارات و جایگاه صحیح قرارگیری کلمات آگاه نباشد و با چینش نادرست کلمات باعث سردرگمی مخاطب شود.
آن چه که امروز در دانشگاه زندگی بررسی میکنیم اصول چینش کلمات و عبارات در متن سخنرانی و ترتیب قرارگیری آنها هنگام سخنرانی میباشدو. در پایان نیز به بررسی برخی از مثالهای کاربردی برای چینش هر چه بهتر کلمات و بهرهوری هر چه بیشتر از قدرت جادویی کلمات میپردازیم.
در مباحث آموزش سخنرانی و فن بیان مطلب مهمی تحت عنوان انتقال سخنرانی مطرح میشود که اگر تجربه شرکت در سخنرانیهای کوچک و بزرگ را داشته باشید حتما با معضل ناشی از عدم توجه به این اصل مواجه شدهاید. اما انتقال سخنرانی چیست و اصلا چرا باید به انتقال از یک جمله به جمله دیگر در سخنرانی تا این حد توجه داشته باشیم؟
انتقال در سخنرانی همان استفاده از کلمات و عباراتی میباشد که به واسطه قدرت و تطابقی که با موضوع دارند سبب هدایت آرام، جذاب و نامحسوس سخنرانی میشوند. این کلمات معمولا شامل گذار از یک تک کلمه به جملات و عبارات بلندتر است اما میتواند بسته به موقعیت برای تمام جملاتی که در متن سخنرانی گنجانده شدهاند استفاده شود.
کلمات انتقال دهنده اتصال بین دو ایده را هموار میکنند و باعث میشوند سخنران در گذار از یک مطلب به مطلب دیگر کمتر به زحمت بیفتد. در مقابل ارتباط بین ایدهها و مقصود اصلی سخنران نیز با این ترفند به خوبی آشکار میشود. نتیجه این شفافیت درک و فهم بهتر مخاطب از سخنرانی است.
اصول و اساس چینش کلمات و عبارت را در بسیاری از سخنرانیهای بزرگ دنیا و مثلا در تحلیل فن بیان و شیوه سخنرانی مارتین لوتر کینگ به خوبی مشاهده میکنیم. انواع و اقسام مختلفی از روشهای انتقال بین جملات در سخنرانی وجود دارد که هر یک، یک ارتباط فعلی را مشخص میکنند. برخی سبب تضاد در سخنرانی و جذابتر کردن آن شده و برخی باعث تکیه و تاکید بیشتری بر مفهوم قبلی خود میشوند.
در ادامه برخی از روشهای چینش کلمات و عبارات را به همراه تعدادی مثال کاربردی میخوانید.
فرض کنید در حال بیان کردن دو مثال، داستان یا تحلیل مشترک هستید و هر دو بار اطلاعاتی مشابهی دارند. در این حالت چینش این دو ایده در سخنرانی به واسطه کلمات زیر منطقیتر است:
وقتی در سخنرانی به ایده متضاد و مخالف بر میخوریم و نوبت به تحلیل آن میرسد خیلی بیشتر از قبل باید محتاطانه عمل کنیم؛ چون تا به حال مسیر فکری مخاطب شکل گرفته و یک ساختار دیگری در ذهن خود ایجاد کرده است و حالا قرار است همه چیز با یک دیدگاه مخالف به هم بریزد. در چنین حالاتی میتوانید از کلمات زیر برای انتقال نرمتر، آرامتر و بیدردسرتر استفاده کنید:
روانشناسی خانواده با شناخت از شما می تواند برای تحکیم پایه های زندگی شما را راهنمایی کند
با دانشگاه زندگی همراه شوید
برای والدین جدا شدن از فرزندان یا محول کردن تصمیمگیری به آنها به معنای رها کردن نیست؛ بلکه آنها سعی میکنند فرصتی را برای کسب تجربه بیشتر از نظر آزادی، استقلال مادی و مدیریت زندگی فراهم کنند. با این حال در زندگی و حتی زمان که خودمان اراده کنیم اشکال مختلفی از جدایی نظیر اختلاف خط فکری، شیوه درآمدزایی، سبک زندگی و … به وجود میآید که به صورت نامحسوس بین والدین و فرزندان جدایی میاندازد. در چنین شرایطی طبیعی است اگر والدین به دنبال برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان باشند و سعی کنند شکاف به وجود آمده را با افزایش صمیمت برطرف کنند.
با ورود به سن نوجوانی همه تفکراتی که والدین از بدو تولد فرزندشان داشتند و خلق و خوی نوجوان متحول میشود. در این سن حساس نوجوان شما در حال گسترش خواستههای خود است. خواستههایی که تا آن سن و در کودکی معنایی نداشتند؛ اما حالا رنگ و بوی تازهای به خود گرفتند. به علاوه این حس که نوجوان مسئول زندگی خودش است و باید برای جهتگیری فکری خود دستبه کار شود در سن بلوغ خود را نشان میدهد. بنابراین والدینی که درک صحیحی از این تغییرات پنهان ندارند در مسیر برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان شکست میخورند.
این معضل بهانهای شد تا آموزش امروز دانشگاه زندگی را به معرفی مهارتهایی برای بهبود ارتباط والدین و نوجوانان اختصاص دهیم. همراه ما باشید.
عصر ما، عصر ارتباط است. ارتباط موثر با دیگران نقش موثری در پیشبرد اهداف ما دارد. یک ارتباط خوب و تاثیرگذار میتواند موفقیتهای فراوانی را در زمینههای خانوادگی، شغلی و اجتماعی برایمان به ارمغان آورد؛ خصوصا در زمینه تربیت فرزندان و رشد و تعالی آنها. اما اگر قرار باشد این ارتباط دوستانه و به دور از چالشها و مشکلات متداول باشد لازم است از راههای زیر وارد شوید:
دو هدف معمول نوجوانان کسب استقلال و فردیت است. مفهوم این فردیت زمانی آشکار میشود که اختلافات دوران کودکی و کنونی نوجوان با هم به خوبی بررسی و مورد ارزیابی قرار گیرد. وقتی که والدین با علایق نوجوانان رو به رو میشوند، خصوصا علایقی که برای پدر و مادر غریب هستند و شاید مورد قبول آنها نیستند، ممکن است به انکار و نادیده گرفتن آنها بپردازند. اما بر خلاف این واقعیت، والدینی که به دنبال برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان هستند سعی دارند بین این اختلافات با محبت و علاقهای که بین خودشان و فرزندشان جاری است پل ایجاد کنند. به این شکل که شنونده خوبی برای شرح علایق فرزند خود میشوند و نظیر یک معلم باحوصله به یادگیری آن چه که نوجوان در آن تجربهای ندارد میپردازند.
این پل ارتباطی میتواند چند جمله ساده اما پرمحبت باشد؛ مثلا:
اکنون این تمایزها که شاید به اختلاف بزرگی تبدیل شدند نه تنها وسیله ارتباطی شما و نوجوان میشوند، بلکه کمک میکنند که این حس صمیمت بین شما و فرزندتان تقویت شود. این شیوه گفتگو مثل گفتگو مربی و دانشآموز است و فرزندتان حس مثبتی از این شیوه ارتباطی دارد. بنابراین همدلی بهتری برای گفتگو درباره اختلافات خواهد داشت.
آیا مسیر زندگی درست را گم کرده اید؟
اینجا را کلیک کنید