من خودم را فردی عصبی نمیدانم، اما زمانی که چیزی ناراحتم کند با بالا بردن صدا مشکل دارم. بنابراین عامل عصبانیت روی هم انباشته میشود و به جای این که مانند دانههای شن درون یک صدف به مروارید تبدیل شود، منفجر میشود… معمولاً این اتفاق در مقابل فردی که رفتارش را دوست ندارم رخ میدهد.
راجع به این موضوع با درمانگرم صحبت نمودهام. زیرا از کودکی چیزی ترسناکتر از زمانهایی که پدرم به مادرم، من یا یکی از خواهرانم و یا همه ما فحش و ناسزا میداد، به خاطر ندارم. هنوز هم نمیتوانم یک بستنی بدون یادآوری آن خاطرات بخورم، چون همه آن خاطرات به سرعت از ذهنم میگذرند.
بنابراین به کتابهای فرزندپروریام رجوع کردم که تمامی مسائل زندگی در آنها یافت میشوند. نویسنده، الیزابت پنتلی[1]، شش گام برای حفظ خونسردی در کتاب «راه حل نظم و ترتیب بدون گریه[2]» ذکر کرده است که برخلاف مواردی که در بیشتر کتابها دیدهام برای من آزاردهنده نیستند. من از پاراگرافهای مختلف خلاصه زیر را برگزیدهام. اما اگر شما هم مانند من هنگام مراوده با بچهها نمیتوانید خونسردی خود را حفظ کنید، برای مدیریت خشم حتما این کتاب را تهیه کنید:
اگر حس کردید که در حال از دست دادن کنترل خود هستید دست نگهدارید. اگر در وسط یک جمله هستید دست نگهدارید. حتی فکر خود را به پایان نرسانید، جز برای گفتن «دارم دیوانه میشوم!». اگر در حال حرکت هستید توقف کنید. یک وضعیت توقف مناسب به عنوان ترمز فیزیکی برای احساسات خود تمرین کنید. یک وضعیت توقف خوب بالا بردن دستها در مقابل صورت با انگشتان صاف و کف دست رو به بیرون میباشد. عصبانیت را از خود دور کرده و همزمان کلمه توقف را به زبان بیاورید.
اگر به قدری از کودک خود عصبانی باشید که آماده کتک زدن او باشید و نتوانید برای کنترل خود از وضعیت توقف استفاده کنید چه باید کرد؟ در چنین حالتی سریعاً شروع به کفزدن نمایید. زمانیکه خود را در شرف کتک زدن میبینید، با بیان احساس عصبانیت خود به سرعت و شدت کف بزنید.
این تکنیک مدیریت خشم از شناخت خشم و متوقف کردن خود برای همه مشکلات ریز و درشت قابل استفاده میباشد.
در هنگام عصبانیت بزرگترین اشتباه ممکن، باقی ماندن در موقعیتی است که موجب عصبانیت شما شده است. زیرا این کار خشم شما را بیشتر خواهد کرد. آنچه که در این نقطه اهمیت دارد ترک موقعیت عصبانیکننده میباشد. نمیتوانید یک مشکل را در حالت عصبانیت حل کنید. در چنین شرایطی فقط وضعیت تشدید شده و یا مشکلات جدیدی اضافه خواهد شد. شما قصد دارید از فرزندتان دور شوید تا آرام شده و خود را کنترل نمایید و به احتمال زیاد به فرزند خود نیز فرصتی برای آرام شدن دهید.
واکنشهای داخلی و فیزیکی خود به خشم را کنترل کنید. احتمالا ضربان قلب شما افزایش یافته، تنفس سریع شده، صورت برافروخته شده و صدایتان بالا رفته است. اولین مرحله برای کنترل درون، تنفس عمیق میباشد.
تنفس عمیق به بدن اجازه میدهد تا با اکسیژن پر شود و بالا رفتن آدرنالین در بدن را متوقف مینماید. این اکسیژن، اضافی بدن و تنفس شما را آرام نموده، ضربان قلب را پایین آورده و به مغز اجازه فکر کردن خواهد داد.
تعدادی نفس عمیق و آرام بکشید. دست خود را روی شکم قرار داده و هوا را به داخل بکشید تا شکم بالا بیاید. یک کلمه یا عبارت آرامکننده مانند «این نیز بگذرد» را تکرار کنید و یا بشمارید.
زمانی که آرام شدید ببنید که چه اتفاقی افتاده است. یک راه مناسب برای بررسی تصور این اتفاق برای شخصی دیگر مانند خواهر یا برادر یا یک دوست میباشد. نگاه کردن از بیرون به موقعیت به شما کمک میکند تا واقعیتها را ببینید. ممکن است دلیل خشم خود را بهتر بفهمید یا متوجه شوید که واکنش شما اشتباه بوده است.
ادامه مطلب و گامهای بعدی را در روانشناسی خانواده دنبال کنید
دانشگاه زندگی همراه شماست
این روزها اطراف هر یک از ما پر شده است از آشناییهای رنگارنگی که به سرانجام نرسیدهاند و یادآوری آن رابطهی از دست رفته چیزی جز پشیمانی و مرور خاطرات تلخ برای افراد به دنبال ندارد. گاهی عمر این روابط آن قدر کوتاه میشود که از چارچوب یک تعامل دوطرفه خارج میشود و گاهی هم با وجود مدت زمانی که از شکلگیری آن گذشته است بازهم طرفین با در بسته رو به رو میشوند. انگار ذره ذره وجودمان در کنار هسته اصلی کائنات هر لحظه یادآوری میکنند که هیچ چیزی اصیلتر و مستحکمتر از بنیاد خانواده و هیچ آموزشی ضروریتر از روانشناسی خانواده برای حفظ چارچوب آن نیست.
جای تعجب نیست که روابط خانوادگی مناسب باعث افزایش رضایتمندی فرد شوند و درست در مقابل آن، روابط سردرگم فرد به فرد باعث نارضایتی ما شوند. با این حال بسیاری از اعضای خانواده، به همان اندازه که به سایر اعضا محبت و عشق میورزند از آنها نفرت دارند! این دقیقا همان چیزی است که باعث جدایی و عدم همراهی و سازش افراد خانواده میگردد. جالب است بدانید که تعامل با یکدیگر، هسته اصلی یک خانواده است که بدان پویایی میبخشد.
فرهنگ خانواده، تعداد فرزندان، وضعیت تحصیلی و جایگاه اجتماعی هر یک در مجموع اکوسیستم پیچیدهای را به وجود میآورند. اکوسیستمی که برای مدیریت و برپایی نظم در آن به ناچار باید دست به دامن یادگیری روانشناسی خانواده شویم و تک تک موقعیتهای زندگی را با مفاهیم مختلف آن به چالش بکشیم.
آن چه زندگی را در قرن بیست و یکم جذاب میکند تنوعی است که بین سازمانها و اجتماعات مردمی وجود دارد. در این بین قطعا یکی از جذابترین گروهها همان خانواده است که اگرچه در ذهن ما از یک زوج دونفره تشکیل میشود، اما در حقیقت انواع تعریف خانواده گستردهتر است و ما در بحث روانشناسی خانواده ملزم به شناخت جایگاه هر یک هستیم تا تحلیل درستی از موقعیتهای موجود داشته باشیم.
در ایالت متحده آمریکا از هر 5 خانواده موجود، فقط یک خانواده از زوج و یا زوج و فرزاندانشان تشکیل شده است. بنابراین شکل خانوارها به جز فرم معمول اولیه، میتواند اشکال مختلف دیگری هم داشته باشد:
با تشکیل خانواده و به مرور زمان مشکلات مختلفی در زندگی ظهور و بروز پیدا میکنند که تقریبا کنترل و حل آنها از دست همه اعضا خارج میشود. در چنین شرایطی روانشناسی خانواده وارد میدان میشود.
روانشناسی خانواده شاخهای جداگانه از روانشناسی نیست؛ اما موضوع خانواده به قدری وسیع است که کارشناسان خبره در این زمینه به صورت تخصصی پژوهش میکنند و بنابراین تمرکز خود را روی این مقوله مهم قرار دادهاند.
بنابراین روانشناس خانواده گام به گام و به صورت زیر میتواند نقشی تزایدی در حل و فصل بسیاری از اختلافات خانوادگی شود:
اکنون همین خدمات به صورت آنلاین هم ارائه میشود. ما در دانشگاه زندگی روانشناسی خانواده را به عنوان هسته مرکزی موضوعات روانشناسی بررسی میکنیم و همواره راهکارهایی را در این زمینه ارائه میدهیم.
وقتی پای روانشناسی برای حل مشکلات و اختلافات درون خانوادهای مطرح میشود قطعا رویکردها و اهداف تغییر میکند. در اوج اختلافات و زمانی که خانواده در مرحله حاد تصمیم به رفع مشکلات میگیرد، هرگز منافع فردی نادیده گرفته نمیشود. این در حالی است که که کانون خانواده و زندگی مشترک در حساسترین برهه خود، نیازمند مشورت، همکاری و همدلی از سوی کارشناسی است که به موضوع روانشناسی خانواده، بدون هرگونه جانبداری کاملا احاطه دارد. بنابراین:
یک خانواده، هر چند هم موفق ممکن است به سبب مشکلات موجود ساختار اولیه را نداشته باشد. مثلا پدر و مادر در حالی که حاصل زندگی آنها یک یا چند فرزند بوده از هم جدا شوند. وقتی که شرایط خانواده تغییر میکند، معمولا دید اجتماع نسبت بدان تغییر میکند و از برچسبهای مختلفی مثل زندگی “فروپاشیده” یا “فرزندان طلاق” استفاده میشود. این در حالی است که در روانشناسی خانواده ارزش حقیقی همه اقسام خانواده در جامعه شناخته میشود و هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد. بنابراین میتوانید با خیال آسوده مشکلات و دغدغههای فکریتان را به دنیای معجزهآسا روانشناسی بسپارید و در تصمیمگیری عجله نکنید.
از دید بسیاری از افراد، بعضی از خانوادهها و فرزندانی که در فضای آن خانوار رشد یافتهاند مستعد بسیاری از جرایم، خشونتها و مشکلات رفتاری میشوند. این در حالی است که مدتها پیش این فرضیه رد شده و اکنون در روانشناسی خانواده، انواع خانوادهها با دیدگاهی یکسان بررسی میشوند.
هماکنون موضوع خانواده در شاخه جدیدی تحت عنوان روانشناسی پست مدرن بررسی میشود. این شاخه جدید کاملا بهروز و بر اساس شواهد حقیقی جامعه مدیریت میگردد؛ مثلا اگر کودکی دچار اختلالات رفتاری یا افت درسی در مدرسه باشد، این مشکل را لزوما به مشکلات خانواده و طلاق خانوده نسبت نمیدهند. یا این که پیشرفت درسی فرزندان الزاما به سبب رشد در خانوادهای آرام و موفق صورت نمیگیرد.
به نمودار زیر توجه کنید:
طبق این نمودار فاکتورهای مختلف خانواده، محیط زندگی و سلامت میتوانند تاثیرات مختلفی روی بهداشت روانی فرزندان داشته باشد. اگرچه روانشناسی خانواده در رشد فرزندان نقش مهمی دارد اما عواملی نظیر بیمه درمانی و امور دارو و درمان نقش پررنگتری نسبت به فاکتورهای دیگر داشتهاند.
مقالات بیشتر را اینجا بخوانید
دانشگاه زندگی را کلیک کنید