روی صحنه ایستادهاید، همه چیز برای شروع آماده شده و مشغول نگاه و مرور کردن متنی هستید که از قبل برای سخنرانی آماده کرده بودید. در حال تمرین هستید که با دیدن بخشی از عبارات سوالات متفاوت و الهامبرانگیزی در ذهنتان ایجاد میشود که آرزو میکنید ای کاش هرگز این لحظه این سوالات برایتان به وجود نمیآمد؛ مثلا این که ربط این جمله با این بخش از سخنرانی چیست و چه ارتباطی در این بین وجود دارد که باعث شده از آن دو عبارت در یک زمان استفاده کنید؟ به راستی این جادو چینش عبارات و کلمات در گذار از مراحل مختلف سخنرانی چیست که کنار هم قرار گرفتن آنها چنین انسجامی در سخنرانی ایجاد میکند؟
همین ابهام و سوالات نیز ممکن است برای مخاطبان به وجود آید. مخاطب روی صندلی نشسته و درگیر جریان سخنرانی شده است که از خود میپرسد چه طور و به چه دلیل این مسیر ناگهانی عوض میشود و سخنران به صورت تصادفی به مباحث جلوتر میپردازد و دوباره به همان نقطه بازمیگردد.
گذار از مراحل مختلف سخنرانی با جادو چینش کلمات و عبارات در عین حال که ممکن است خیلی دلچسب و غافلگیرکننده باشد ممکن است باعث گمراهی مخاطب نیز بشود. این مشکل زمانی رخ میدهد که سخنران از ارتباط درست عبارات و جایگاه صحیح قرارگیری کلمات آگاه نباشد و با چینش نادرست کلمات باعث سردرگمی مخاطب شود.
آن چه که امروز در دانشگاه زندگی بررسی میکنیم اصول چینش کلمات و عبارات در متن سخنرانی و ترتیب قرارگیری آنها هنگام سخنرانی میباشدو. در پایان نیز به بررسی برخی از مثالهای کاربردی برای چینش هر چه بهتر کلمات و بهرهوری هر چه بیشتر از قدرت جادویی کلمات میپردازیم.
در مباحث آموزش سخنرانی و فن بیان مطلب مهمی تحت عنوان انتقال سخنرانی مطرح میشود که اگر تجربه شرکت در سخنرانیهای کوچک و بزرگ را داشته باشید حتما با معضل ناشی از عدم توجه به این اصل مواجه شدهاید. اما انتقال سخنرانی چیست و اصلا چرا باید به انتقال از یک جمله به جمله دیگر در سخنرانی تا این حد توجه داشته باشیم؟
انتقال در سخنرانی همان استفاده از کلمات و عباراتی میباشد که به واسطه قدرت و تطابقی که با موضوع دارند سبب هدایت آرام، جذاب و نامحسوس سخنرانی میشوند. این کلمات معمولا شامل گذار از یک تک کلمه به جملات و عبارات بلندتر است اما میتواند بسته به موقعیت برای تمام جملاتی که در متن سخنرانی گنجانده شدهاند استفاده شود.
کلمات انتقال دهنده اتصال بین دو ایده را هموار میکنند و باعث میشوند سخنران در گذار از یک مطلب به مطلب دیگر کمتر به زحمت بیفتد. در مقابل ارتباط بین ایدهها و مقصود اصلی سخنران نیز با این ترفند به خوبی آشکار میشود. نتیجه این شفافیت درک و فهم بهتر مخاطب از سخنرانی است.
اصول و اساس چینش کلمات و عبارت را در بسیاری از سخنرانیهای بزرگ دنیا و مثلا در تحلیل فن بیان و شیوه سخنرانی مارتین لوتر کینگ به خوبی مشاهده میکنیم. انواع و اقسام مختلفی از روشهای انتقال بین جملات در سخنرانی وجود دارد که هر یک، یک ارتباط فعلی را مشخص میکنند. برخی سبب تضاد در سخنرانی و جذابتر کردن آن شده و برخی باعث تکیه و تاکید بیشتری بر مفهوم قبلی خود میشوند.
در ادامه برخی از روشهای چینش کلمات و عبارات را به همراه تعدادی مثال کاربردی میخوانید.
فرض کنید در حال بیان کردن دو مثال، داستان یا تحلیل مشترک هستید و هر دو بار اطلاعاتی مشابهی دارند. در این حالت چینش این دو ایده در سخنرانی به واسطه کلمات زیر منطقیتر است:
وقتی در سخنرانی به ایده متضاد و مخالف بر میخوریم و نوبت به تحلیل آن میرسد خیلی بیشتر از قبل باید محتاطانه عمل کنیم؛ چون تا به حال مسیر فکری مخاطب شکل گرفته و یک ساختار دیگری در ذهن خود ایجاد کرده است و حالا قرار است همه چیز با یک دیدگاه مخالف به هم بریزد. در چنین حالاتی میتوانید از کلمات زیر برای انتقال نرمتر، آرامتر و بیدردسرتر استفاده کنید:
روانشناسی خانواده با شناخت از شما می تواند برای تحکیم پایه های زندگی شما را راهنمایی کند
با دانشگاه زندگی همراه شوید
برای والدین جدا شدن از فرزندان یا محول کردن تصمیمگیری به آنها به معنای رها کردن نیست؛ بلکه آنها سعی میکنند فرصتی را برای کسب تجربه بیشتر از نظر آزادی، استقلال مادی و مدیریت زندگی فراهم کنند. با این حال در زندگی و حتی زمان که خودمان اراده کنیم اشکال مختلفی از جدایی نظیر اختلاف خط فکری، شیوه درآمدزایی، سبک زندگی و … به وجود میآید که به صورت نامحسوس بین والدین و فرزندان جدایی میاندازد. در چنین شرایطی طبیعی است اگر والدین به دنبال برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان باشند و سعی کنند شکاف به وجود آمده را با افزایش صمیمت برطرف کنند.
با ورود به سن نوجوانی همه تفکراتی که والدین از بدو تولد فرزندشان داشتند و خلق و خوی نوجوان متحول میشود. در این سن حساس نوجوان شما در حال گسترش خواستههای خود است. خواستههایی که تا آن سن و در کودکی معنایی نداشتند؛ اما حالا رنگ و بوی تازهای به خود گرفتند. به علاوه این حس که نوجوان مسئول زندگی خودش است و باید برای جهتگیری فکری خود دستبه کار شود در سن بلوغ خود را نشان میدهد. بنابراین والدینی که درک صحیحی از این تغییرات پنهان ندارند در مسیر برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان شکست میخورند.
این معضل بهانهای شد تا آموزش امروز دانشگاه زندگی را به معرفی مهارتهایی برای بهبود ارتباط والدین و نوجوانان اختصاص دهیم. همراه ما باشید.
عصر ما، عصر ارتباط است. ارتباط موثر با دیگران نقش موثری در پیشبرد اهداف ما دارد. یک ارتباط خوب و تاثیرگذار میتواند موفقیتهای فراوانی را در زمینههای خانوادگی، شغلی و اجتماعی برایمان به ارمغان آورد؛ خصوصا در زمینه تربیت فرزندان و رشد و تعالی آنها. اما اگر قرار باشد این ارتباط دوستانه و به دور از چالشها و مشکلات متداول باشد لازم است از راههای زیر وارد شوید:
دو هدف معمول نوجوانان کسب استقلال و فردیت است. مفهوم این فردیت زمانی آشکار میشود که اختلافات دوران کودکی و کنونی نوجوان با هم به خوبی بررسی و مورد ارزیابی قرار گیرد. وقتی که والدین با علایق نوجوانان رو به رو میشوند، خصوصا علایقی که برای پدر و مادر غریب هستند و شاید مورد قبول آنها نیستند، ممکن است به انکار و نادیده گرفتن آنها بپردازند. اما بر خلاف این واقعیت، والدینی که به دنبال برقراری ارتباط دوستانه با نوجوانان هستند سعی دارند بین این اختلافات با محبت و علاقهای که بین خودشان و فرزندشان جاری است پل ایجاد کنند. به این شکل که شنونده خوبی برای شرح علایق فرزند خود میشوند و نظیر یک معلم باحوصله به یادگیری آن چه که نوجوان در آن تجربهای ندارد میپردازند.
این پل ارتباطی میتواند چند جمله ساده اما پرمحبت باشد؛ مثلا:
اکنون این تمایزها که شاید به اختلاف بزرگی تبدیل شدند نه تنها وسیله ارتباطی شما و نوجوان میشوند، بلکه کمک میکنند که این حس صمیمت بین شما و فرزندتان تقویت شود. این شیوه گفتگو مثل گفتگو مربی و دانشآموز است و فرزندتان حس مثبتی از این شیوه ارتباطی دارد. بنابراین همدلی بهتری برای گفتگو درباره اختلافات خواهد داشت.
آیا مسیر زندگی درست را گم کرده اید؟
اینجا را کلیک کنید
شرم سمی یکی از رایجترین احساسات ناتوانکننده است که انسان با آن روبرو میشود.
شرم سمی اصطلاحی است که به یک احساس مزمن یا حالت عاطفی از حس بد بودن، بیارزشی، حقارت و اساسا ناقص بودن اشاره دارد. دلیل اینکه آن را «سمی» نامیدهاند به این دلیل است که غیرمنصفانه است، در حالی که شرم سالم زمانی اتفاق میافتد که ما از نظر اخلاقی اشتباهی انجام میدهیم، مانند خشونت علیه دیگران.
شرم سمی ریشه در آسیب یا تروما دارد. تروما کلمهای است که مردم یا خیلی به آن فکر نمیکنند و یا آن را به چیزهای شدید مانند شکسته شدن استخوانها یا سوء استفاده شدید جنسی ربط میدهند. تجربیات دردناک بسیاری وجود دارند که مردم آنها را با عنوان تروما نمیشناسند. به همین دلیل است که برای مردم بحثبرانگیز است که چگونه غفلت دوران کودکی میتواند نوعی سوء استفاده و آسیب باشد.
در بیشتر موارد، این آسیبی است که فرد در دوران کودکی و نوجوانی خود تجربه کرده است. علاوه بر این، این آسیب به صورت مکرر تجربه شده و همچنین بهبودنیافته است. بنابراین شخص به طور معمول در شرایطی که هیچ مسالهای وجود نداشته یا خیلی جزئی بوده، احساس شرمندگی کرده است.
با در نظر گرفتن شرم سمی به طور خاص، این شرم به این دلیل ایجاد میشود که پرستارهای اولیه فرد یا شخصیتهای مهم در زندگی فرد به طور منظم آنها را خجالت زده کرده و یا به طور فعالانه یا منفعلانه آنها را شکنجه کردهاند. چنین فردی کلمات و رفتارهای مضر و ناصحیح را به درون خود میریزد و این مساله درک و فهم آنها را از آنچه به عنوان یک شخصیت هستند به وجود می آورد.
بعضی از باورهای معمول یک فرد مبتلا به شرم سمی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
من غیرقابل تحمل هستم؛ من مهم نیستم؛ همه چیز تقصیر من است؛ من نمیتوانم کاری انجام دهم؛ من شایسته چیزهای خوب نیستم؛ من یک کودک بد بودم؛ من شایسته رفتارهایی هستم که با من شده است؛ من آدم بدی هستم؛ نیازها و خواستههای من مهم نیستند؛ هیچ کس مرا دوست ندارد؛ من در کنار دیگران نمیتوانم خود واقعیم باشم؛ من باید احساسات و افکار واقعی خود را پنهان کنم؛ من هرگز به اندازه کافی خوب نیستم.
معمولا یک فرد شدیدا خجالتزده و شرمسار از اضطراب مزمن و عزت نفس پایین رنج میبرد. بعضی از افراد از عهده صدمه زدن و عدم مراقبت از خود برمیآیند، ولی برخی دیگر به دیگران آسیب میرسانند و بسیار غیراجتماعی و خودشیفته میشوند.
شرم سمی اغلب با گناه سمی همراه است که فرد احساس گناه و مسئولیت غیرمنصفانه میکند. بنابراین شخص نه تنها شرمنده میشود، بلکه به خاطر چیزهایی که در واقع مسئول آن نیست احساس گناه میکند. آنها همچنین نسبت به احساسات دیگران احساس مسئولیت میکنند و وقتی دیگران ناراحت میشوند، آنها هم شرمنده شده و احساس گناه میکنند، مخصوصا اگر این مساله به نوعی به آنها مربوط شده باشد.
معمولا افراد بسیار شرمسار فاقد حس از خود بوده و تحت تاثیر خودِ غلطشان هستند، که ترکیبی از تکنیکهای سازگاری و مکانیزمهای مقابلهای است که آنها برای مقابله با آسیبهای حلنشده خود به وجود آوردهاند.
«این پاک کردنِ خود زودهنگام اغلب به یک عمل درونی پاک شدنِ خود در مراحل بعدی زندگی یا سایر مشکلات عاطفی دیگر مانند ناتوانی در نام بردن احساسات، حضور گناه یا شرم در مورد حس عواطف یا بیحسی و سرد بودن عمومی در روبرو شدن با عواطف تبدیل میشود».
از آنجا که چنین فردی معمولا از عزت نفس پایین و از خود بیزاری آشکار یا پنهان رنج میبرد، این مسائل در آنها با ضعف در مراقبت از خود، آسیب به خود، عدم همدلی، مهارتهای اجتماعی ناکافی و… نمود پیدا میکند.
این فرد همچنین حس ضعف، تنهایی و فقدان انگیزه دارد. آنها نمیخواهند کاری انجام دهند، هیچ هدف فعالی ندارند، و تنها کاری را انجام میدهند که آنها را از احساساتشان دور کند.
بسیاری از افرادی که با شرم سمی دست و پنجه نرم میکنند، بسیار کمالگرا هستند زیرا در دوران کودکی تحت سلطه استانداردهای غیرواقعی بودند و عدم رعایت آنها باعث میشده که مجازات و شکنجه شوند.
مقالات روانشناسی خانواده را اینجا دنبال کنید
دانشگاه زندگی را کلیک کنید
در همین ابتدا میخواهم قولی به شما بدهم. کمتر کار کنید، کمتر زحمت بکشید، اما سریعتر به اهداف و آرزوهایتان برسید. شاید بپرسید چطور چنین چیزی ممکن است؟
حتما در محیط کار یا در بین آشنایان خود با افرادی مواجه شدهاید که انرژی کمی صرف انجام امور خود میکنند و نتایج بهتری کسب میکنند. این در حالی است که شما با انبوهی از وظایف گوناگون احاطه شدهاید و تا سر حد مرگ کار میکنید ولی به نتیجه دلخواه خود دست پیدا نمیکنید.
درواقع پیشرفت چشمگیری در زندگی شما ملاحظه نمیشود و آنگاه است که این فکر به ذهن شما خطور میکند: چگونه ممکن است که او از من موفق ترباشد؟ او که بسیار کمتر از من کار میکند. پاسخ تنها یک کلمه است؛ اولویت بندی .
اولویت یعنی اهدافی که در یک بازه زمانی انجام گیرد و در راس تمام امور قرار دارد، این بازه زمانی ممکن است بلند مدت باشد یا کوتاه مدت.
دستاوردهای ما همان چیزهایی هستند که تمرکز خود را بر روی آنها میگذاریم. زمانی که روی هدفی تمرکز میکنیم به سمت آن حرکت میکنیم. به طور خودآگاه و ناخودآگاه رفتارهایی را پیش میگیریم که به هدف خود برسیم.
اول بدانید که خواسته شما دقیقا چیست، خود را ارزان نفروشید. زمان آن فرا رسیده تمام خواستههای مهم خود را مشخص کنید. ده اولویت اول خود را مشخص کنید.
برای نیل به این منظور دو راه می توان انتخاب کرد:
ماتریس آیزنهاور الگویی برای تعیین اولویتبندی است. بدین صورت که امور را به چهار دسته تقسیم می کند:
مسیر زندگی خود را هموار کنید
دانشگاه زندگی شما را یاری می کند
استفن پراگس، محقق روانشناس مدعی است وقتی که در کنار سایر افراد قرار میگیریم به طورت ناخودآگاه سیگنالهایی بین ما و آنها تبادل میشود که روی احساس امنیت ما در زندگی اثر میگذارد. مثلا ممکن است در برخورد با غریبهها، هورمون استرس در بدن ما ترشح شود و در این حالت تنها راهی که به ذهنمان برسد فرار کردن از آن موقعیت باشد؛ اما اگر زبان بدن افراد غریبه به نحوی به ما ثابت کنند که خطرزا نیستند، آن چه که از دیدگاه استفن پراگس مشارکت اجتماعی خوانده شده باعث فعالسازی سیستم عصبی پاراسمپاتیک و از بین رفتن این چرخه باطل برای فرار از جمع و غلبه بر اضطراب اجتماعی میشود.
اما مفهوم امنیت عاطفی چیست؟ وقتی که مردم در حال آزار دادن یکدیگر از نظر روانی هستند هیچ سیگنالی که باعث امنیت روانی فرد شود رد و بدل نمیگردد. در شرایط فقدان سیگنالهای آرامشبخش، برخی همچنان حس آرامش دارند ولی برخی احساسات متفاوتی را تجربه میکنند. معمولا کسانی که قبلا احساس پذیرش از طرف جامعه را تجربه کردهاند نیازی به دریافت نشانههایی از طرف مقابل برای آرام شدن ندارند؛ اما کسانی که قبلا قضاوت شدند تا مورد نقد دیگران یا سواستفاده عاطفی قرار گرفتند نسبت به هورمون استرس بدن آسیبپذیرتر میشوند. در نتیجه به سیگنالهای طرف مقابل برای تجربه کردن احساس امنیت و آرامش وابسته هستند و چون سیگنالهای اجتماعی متنوع بوده و همیشه خوشایند نیست زمینه اضطراب اجتماعی و مردمگریزی در ما پدید میآید.
با توجه به ضرورت روابط اجتماعی و مطرح شدن پدیده اضطراب اجتماعی در جوامع لازم دانستیم که در دانشگاه زندگی به صورت جداگانه بر راهکارهای غلبه بر خجالتی بودن و جامعههراسی یا به طور کلی اضطراب اجتماعی مروری داشته باشیم.
وقتی که در یک محیط آرام نظیر جمع دوستانه یا خانواده قرار میگیرد احتمالا به صورت ناخودآگاه سیگنالی دریافت میکنید که به شما نشان میدهد نیازی به نمایش حالت تدافعی از سوی شما وجود ندارد. در حقیقت همه موقعیتهای زندگی هم همینطور هستند؛ حتی اگر شما در جایگاه متهم دادگاه قرار گرفته باشید و باید در لحظه از خودتان، اموالتان و جانتان دفاع کنید!
اگر شما فردی وابسته به دریافت سیگنالهای روانی مبنی بر امن بودن شرایط از سوی دیگران هستید، برای این که راحتتر بتوانید با آن موقعیتی که با امنیت و آسایش روانی شما دست به گریبان شده است کنار آیید لازم است هر قبل از هر چیز حضور افراد را به شرایط فعلیتان پیوند داده و سپس بررسی کنید.
غلبه بر اضطراب اجتماعی با تهیه یک لیست ساده
هر زمان که قرار باشد در موقعیت جدیدی قرار بگیرید، مثلا در یک مهمانی، در یک شرکت جدید کار کنید، در مصاحبه شرکت کنید یا برای مدتی با افراد جدیدی کار کرده یا همخانه شوید اولین کار لیست کردن آن موقعیتها با در نظر گرفتن افراد است. مثلا یک موقعیت را همزمان با چهره یکی از دوستتان یادآوری کنید. بکیفیت صدای دوستتان، کیفیت تماس با او و گفتگوهایتان را به خاطر آورید. این یادآوری یک ویژگی مشخص و ویژه دارد و آن مشخص شدن موقعیتهایی است که سیگنالهای ویژهای را به سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما وارد میکنند و موجب استرسزایی میشوند.
بلافاصله بعد از تصور کردن هر موقعیت سعی کنید موقعیت مشابهی را در یک کارتون یا فیلم سینمایی کمدی تصور کنید. اگرچه همین موقعیت در یک کارتون یا برنامه کودک به وجود آمده اما شما در تصور شخصیتهای کارتونی بر خلاف واقعیت دچار استرس نمیشوید؛ چون ایمان دارید که شخصیت کارتون بالاخره راه خودش را پیدا میکند! حالا با در نظر گرفتن این که رویارویی با دوستتان باعث دلزدگی شما از جمع و گفتگو با او شده است، به راهکارهای زیر توجه کنید:
کاراکتر کارتون را در همان موقعیتی که در لیست نوشته بودید تصور کنید. سپس موقعیت اولی که لیست کرده بودید را در همان کارتون قرار دهید. مثلا دوستتان را تصور کنید که در محیط کارتونی دقیقا مشابه با همان کاراکتر اصلی مشغول لمس گونههایش است. حالا همین صحنه را در ذهنتان نگه دارید تا با سیگنال آرامشبخشی که از چهره دوستتان ممکن است دریافت کنید ارتباط بگیرید.
تصور کنید شما و دوستتان در تلاش هستید تا در یک محیط کارتونی به گفتگو بپردازید. در همان لحظه خودتان را تصور کنید که با دوستتان مشغول گفتگو درباره چند موضوع مختلف هستید. سپس دقایقی بعد همین حالت را تصور کنید صدای دوستتان چه قدر برای دقایقی توانسته شما را در یک محیط کارتونی که هیچ یک از عوامل استرسزا در آن واقعی نیستند آرام کند.
روانشناسی خانواده را کلیک کنید
دانشگاه زندگی با شماست