آموزش سخنرانی و فن بیان

مقالات آموزشی در زمینه روانشناسی و آموزش سخنرانی

آموزش سخنرانی و فن بیان

مقالات آموزشی در زمینه روانشناسی و آموزش سخنرانی

چگونه با والدین خود رفتار کنیم؟ احترام به والدین

گاهی مواقع این‌طور به نظر می‌آید که گویی والدین، ما را نمی‌فهمند، و این مسئله ممکن است منجر به تیره و تار شدنِ روابط‌مان با آن‌ها شود. علی‌رغم این موضوع، شایان ذکر است که داشتنِ رفتاری محترمانه با والدین و احترام به والدین مسئلۀ بسیار مهمی است. اگر می‌خواهید احترام بیشتری به والدین‌تان نشان دهید، راهش این است که در رابطه با افکار و اعمال و رفتارتان، تجدید نظر کنید یا دوباره راجع به ایشان فکر کنید تا والدین‌تان مطمئن شوند که رفتار شما با آن‌ها، آمیخته به مهر و احترامِ لازم و کافی است.

احترام به والدین

بخش اول

 

  1. سپاس‌گذار بودن. سپاس‌گذاری یک راه بسیار هوشمندانه برای احترام به والدین و نشان دادنِ ملاحظه و تشکر شما نسبت به رفتار آنان است. صرف نظر از این‌که همین دو نفر (پدر و مادر) سببِ به دنیا آمدنِ شما شدند، لازم به یادآوری است که همین افراد، زمان و انرژی بسیاری را برای شما فدا کردند و نهایت تلاش‌شان را برای تأمین نیازها و خواسته‌های شما کرده‌اند. نشان دادنِ قدردانی نسبت به این تلاش‌ها، می‌تواند نشان‌دهنده‌ی سطح بالایی از احترام به ایشان باشد.

این سپاس‌گذاری را، زباناً و رو در رو ارائه دهید. راحت‌ترین راه برای تشکر از آن‌ها این است که لفظاً به این مسئله اشاره کنید که چقدر بابت تلاش‌های‌شان از آن‌ها ممنونید.

کارهای کوچک اما پرمعنی‌ای بکنید. برای مثال، پس از صرف شام آشپزخانه را تمیز کنید یا بدون درخواست آن‌ها، آشغال‌ها را جلوی درب خانه بگذارید. والدین به این کارها توجه کرده و مهربانیِ شما را درمی‌یابند.

از کاری که می‌کنند تعریف به عمل بیاورید. برای مثال، به مادرتان بگویید که چه دست‌پختِ خوبی دارد، یا این‌که پدرتان چه‌قدر در انجام شغلش حرف‌های است.

2. زوایای دید مختلف را تحت نظر قرار دهید. فهم و احترام به والدین یکی از مهارت‌هایی است که در تمام طول عمر به کار هرکسی می‌آید، چه در حرفه و شغل و یا چه در سیاست‌های رفتاری. این‌که بدانید و قبول کنید که والدین‌تان از چه نقطه‌ای آمده‌اند، بدین معنی نیست که باید باورهای‌تان را به آتش بکشید. به جای آن، سعی کنید از زوایۀ و نقطۀ نظر آن‌ها به اوضاع نگاه کنید، این کار سبب می‌شود که هردو طرف، پذیرش بیشتری را نسبت به نظرات یکدیگر داشته باشند.

از والدین‌تان سوال بپرسید تا بتوانید موضوعات جدیدی را راجع به آن‌ها یاد بگیرید. یادتان باشد که والدین شما از یک نسل دیگر هستند و همه‌چیز در طول زما تغییر خواهد کرد. آوردنِ آن‌ها بر سرِ میز مکالمه مثل یک پل برای فهم مضاعف بین شما است.

راجع به کارهای مختلفی که انجام دادید با والدین‌تان صحبت کنید. این کار سبب می‌شود که صداقت شما بیش از پیش به چشم بیاید و از تفسیرهای غلط از سمت آن‌ها اجتناب می‌کند.

سعی کنید با یک فرد بی‌طرف صحبت کنید. حرف زدن با کسی که هیچ سودی از فعل و انفعالات شما با والدین‌تان نمی‌برد، سبب می‌شود که قدرتِ دیدنِ نقاط نظر دیگران را نیز داشته باشید، که شامل پدر و مادرتان نیز می‌شود. یاد بگیرید که نقطۀ ظهور آن‌ها در گذشته را دریابید، این مسئله سبب می‌شود تا یک رابطۀ محترمانه و دوطرفه بین شما شکل بگیرد.

3. برای خردِ آن‌ها ارزش قائل شوید. خرد به معنی تواناییِ ارزش‌گذاریِ دانش و آگاهی‌هایی است که در رابطه با تمام ابهامات آینده وجود دارد. یعنی پدر و مادر شما می‌دانند که چه اتفاقاتی قرار است برای شما در زندگی بیفتد و می‌خواهند که از اتفاقات بد و ناگوار جلوگیری کنند. می‌توانید باور کنید یا با خودتان بگویید چرند است، اما هرچیزی که شما به عنوان یک نوجوان یا کودک تجربه کردید، پدر و مادر شما نیز تجربه کرده‌اند. به همین خاطر، مهم است که دانش و قضاوتِ اغلب صحیح آن‌ها را مورد توجه قرار داده و بدان احترام بگذارید.


به عنوان یک مثال، زمانی که می‌خواهید دکتری را ویزیت کنید، به این فکر می‌کنید که این فرد حرفۀ لازم در این زمینه را دارد و بیماری مرا شناخته و راه درمان آن را می‌داند. همین مسئله برای والدین نیز صدق می‌کند. یادبگیرید که آن‌ها را به عنوان حرفه‌ای‌هایی در زمینۀ زندگی در نظر بگیرید، در این صورت سطح والایی از احترام را برای آن‌ها به ارمغان می‌آورید.

4. یادتان باشد که پدر و مادر شما چه‌قدر دوست‌تان دارند. این عشق و علاقه آن‌قدر زیاد است که نمی‌تواند در هیچ عدد یا درصدی بگنجد. نه تنها زندگی را به شما بخشیدند، بلکه بزرگ‌تان کردند، راهنمایی‌های خود را به گوش‌تان رساندند، به شما کمک کردند تا از موانع مختلف زندگی بگذرید، تکه‌ای از وجودشان را به شما داده و بدون هیچ قید و شرطی دوست‌تان دارند. وقتی خردسال بودیم، مدام عشق و فداکاریهای آنان را از خاطر می‌بردیم. اما حالا می‌توانیم با چندلحظه تفکر به خودمان یادآور شویم که چه کارهای کوچک و بزرگی که برای‌مان نکرده‌اند. این یادآوری می‌تواند پایه‌های مستحکمی برای ساخت یک رابطه براساس عشق و احترام باشد.

یادتان باشد، زمانی که فکر می‌کنید پدر و مادرتان بر سر راه شما قرار گرفته‌اند، که همین‌طور نیز هست، دلیل خوبی برایش دارند. والدین اصولاً سعی می‌کنند مثل یک سپر عمل کنند و در مقابل هرچیزی که به نظر مضر باشد، از کودک‌شان مراقبت کنند.

یادتان باشد که پدر و مادرتان تا چه حد نگرانِ موفقیت‌های شما در آینده هستند. وقتی والدین، رفتار خاصی را به عنوان یک تهدید برای موفقیت‌های آینده‌ی شما در نظر می‌گیرند، پس قطعاً مسئله‌ی مهمی است. یادتان باشد که تمام این نگرانی‌ها از عشق سرچشمه می‌گیرد


احترام گذاشتن یکی از چالش های مسیر زندگی است

برای خواندن ادامه مطلب کلیک کنید

اهمیت دادن به خود آن هم وقتی که به یک مادر پرمشغله تبدیل شده‌اید!

روزهای‌تان پر از برنامه‌های مختلف است. یک بچۀ کوچک دارید که به تازگی چهار دست و پا راه می‌رود. گاهی روزها، به طور وخیمی احساس آشفتگی می‌کنید. برخی روزها، به عنوان یک مادر پرمشغله با تمام این کارها دست و پنجه نرم می‌کنید و این چرخه ادامه دارد.

شاید شما هم یک شغل تمام وقت یا پاره وقت بیرون از خانه داشه باشید. شاید شما درون خانه کار می‌کنید. شاید آن روزهایی که می‌توانستید بعد از کار از اوقات فراغت‌تان استفاده کنید از دست‌تان رفته باشد. مخصوصاً آن آخر هفته‌هایی که پروژه‌ها تمام میشد و شما بالاخره نفس راحتی می‌کشیدید. شاید هم شما یک مادر خانه‌دار هستید و بعضی روزها واقعاً به‌نظرتان طولانی می‌آیند.

بچه داشتن، پدیده‌ی بسیار زیبایی‌ست. اما در عین حال، یک کار خسته کننده است. هم از نظر روانی و هم از نظر احساسی و هم از نظر جسمانی. جالب این‌جاست که در حین مراقبت کردن از کودک، باید مراقب خودتان هم باشید که مبادا از پا بیفتید، اما خب اهمیت دادن به خود چطور ممکن است؟

و در همین لحظه با خودتان فکر می‌کنید که: اوه، اهمیت دادن به خودم؟ باز هم یک کار دیگر؟ باید این را هم به لیستم اضافه کنم. آه، باز هم یک کار دیگر برای انجام دادن. یک کار دیگر برای خسته‌تر شدن.

مادر پرمشغله

اهمیت دادن به خود یک کار انشعابی است و شامل گستره‌ی وسیعی از اعمال می‌شود. اهمیت دادن به خویش یعنی هم رسیدن به خودمان، و هم رسیدن به کارهای سخت و سنگین‌مان. به معنی نه گفتن، و نشستن پای صحبت با یک مشاور است. به معنی نشستن و صحبت با ناراحتی‌های‌مان است، نه این‌که در فضای مجازی به دنبال تسلی خاطر بگردیم (و اگر چنین کاری کردیم، یاد بگیریم که خودمان را ببخشیم). اهمیت دادن به خود به معنای رویارویی با اوضاع سخت است، حتی اگر به شدت مضطرب باشیم.


اهمیت دادن به خود نوعی دیدگاه محسوب می‌شود _ بدین معنی که: من شایستۀ اهمیت دادن هستم، و روشی را انتخاب می‌کنم که برای من خوب کار کند _ و مجموعه‌ای از تمرین‌هاست. این تمرین‌ها شامل فعالیت‌های جسمانی و لذت بردن، خوابیدن (و در شرایطی چرت زدن)، پاسخ دادن به نیازهای‌تان از تشنگی گرفته تا استراحت می‌شود.

در کتاب اهمیت به خویش برای مادران، سارا رابینسون چندین روش و فعالیت را به مادران پیشنهاد می‌کند که طیف زمانی آن‌ها از 5 دقیقا تا 1 ساعت و بیشتر است. رابینسون مادر دو بچۀ خردسال است و وبسایتی را در باب مصائب مادران اداره می‌کند.

اهمیت به خود

در ادامه، پنج راه پیشنهادی (و بینشی) برای اهمیت دادن به خود از کتاب اهمیت به خویش برای مادران آورده‌ام که می‌توانید با استفاده از آن‌ها کار خود را بهتر پیش ببرید. اگر در حال حاضر مادر پرمشغله ای هستید، باز هم می‌توانید با اولویت بندی درست، به کارهای‌تان برسید. شاید زندگی شما با زندگی دوران قبل از بچه به کلی تفاوت داشته باشد، اما هنوز هم می‌توانید به خودتان اهمیت کافی را بدهید.

  • ماده‌های حیاتی و ضروری را در سطح خانه پخش کنید. همان‌طور که رابینسون می‌گوید: (مواد مورد علاقۀ می‌توانند فوایدی احساسی و روانی برای شخص داشته باشند.) برای مثال، عصاره و عطر درخت کندر، ترنج و اسطخودوس می‌توانند به ما احساس خون‌سردی بدهند. پرتقال، میوه‌های سرخ و نعنای بیابانی می‌توانند انرژی ما را افزایش دهند. رزماری، اکالیپتوس و برگ لیمو می‌توانند استرس را از بین ببرند. به هرچیزی که در آن لحظه نیاز دارید، فکر کنید و آن را به اسپری‌تان اضافه کنید.
  • برای 5 دقیقه بیرون از فضای خانه بنشینید. ممکن است بخواهید فقط یک جا بنشینید، یا به اطراف‌تان توجه کنید، و از زمان‌تان برای ریلکس کردن استفاده کنید. شاید بخواهید مطلبی را بخوانید. شاید بخواهید با تکرار جملات زیبا و عاشقانه، به خودتان روحیه دهید، یا دعا کنید و یا بر یک جملۀ خاص تمرکز کنید. شاید هم بخواهید صبح زود بیرون از خانه قهوه یا چای بنوشید.
  • نوشتن. این یکی از بهترین راه‌ها برای پاک کردن ذهن‌تان است. اصلاً نگران دستور زبان و کلمات و به پایان رساندن جملات به نحو احسن نباشید. رابینسون در این باره می‌گوید: (راجع به احساساتت بنویس، یک لیست از تمام تفکرات حال حاضرت ترتیب بده، یا چیزهایی که می‌بینی، حس می‌کنی یا می‌چشی و می‌شنوی را یادداشت کن. همچنین می‌توانی از روش فی البداهه گویی هم استفاده کنی. بدین شکل که: (من در حال حاضر با فلان چیز سر و کله می‌زنم، من از دیروز به یاد فلان چیز هستم…) یا می‌توانید راجع به آرزوها و خواسته‌های‌تان بنویسید یا بنویسید که دوست دارید چه چیزی را از زندگی‌تان حذف کنید (یک پدیده یا یک تحمیل نظر). مهم این است که تفکراتت را به روی کاغذ بیاوری).

اهمیت به خود

  • اهمیت به خویش را به برنامه‌های روزمره‌ات اضافه کن. همان‌طور که در حین تا کردنِ لباس‌ها، تلوزیون تماشا می‌کنی. ممکن است در حین پر یا خالی کردن ماشین ظرفشویی به دوست‌تان زنگ بزنید و مشغول صحبت شوید. ممکن است در حین تمیزکردن آشپزخانه، به یک پادکست رادیویی، به یک کتاب صوتی، به لیست آهنگ‌های مورد علاقه‌تان یا به یک سخنرانی گوش فرا دهید. سعی کنید فعالیت مورد علاقه‌تان را با کارهای روزانه‌تان همگام کنید.
  • یک نوع عادت خاص برای به خواب رفتن داشته باشید. به این فکر کنید که روزتان باید چگونه به پایان برسد، شما چطور به تخت خواب خواهید رفت و چگونه خواب فرو می‌روید. سپس به این فکر کنید، که هرکدام از این موارد می‌توانند شامل چه اهمیت به خویش‌هایی بشوند _ مثلاً کارهایی را انجام دهید که شما را از نظر ذهنی در حالت آرامشِ قبل از خوابیدن قرار می‌دهند. مثلا گوش دادن به یک موسیقی ملایم و یا انجام اندکی حرکات مدیتیشن یا یوگا.

با روانشناسی خانواده پاسخ همه سوالات خود را بیابید

با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید

شش گام مدیریت خشم

من خودم را فردی عصبی نمی‌دانم، ‌اما زمانی که چیزی ناراحتم کند با بالا بردن صدا مشکل دارم. بنابراین عامل عصبانیت روی هم انباشته می‌شود و به جای این که مانند دانه‌های شن درون یک صدف به مروارید تبدیل شود، منفجر می‌شود… معمولاً این اتفاق در مقابل فردی که رفتارش را دوست ندارم رخ می‌دهد.

راجع به این موضوع با درمانگرم صحبت نموده‌ام. زیرا از کودکی چیزی ترسناک‌تر از زمان‌هایی که پدرم به مادرم، من یا یکی از خواهرانم و یا همه ما فحش و ناسزا می‌داد، به خاطر ندارم. هنوز هم نمی‌توانم یک بستنی بدون یادآوری آن خاطرات بخورم، چون همه آن خاطرات به سرعت از ذهنم می‌گذرند.

بنابراین به کتاب‌های فرزندپروری‌ام رجوع کردم که تمامی مسائل زندگی در آن‌ها یافت می‌شوند. نویسنده، الیزابت پنتلی[1]، شش گام برای حفظ خونسردی در کتاب «راه حل نظم و ترتیب بدون گریه[2]» ذکر کرده است که برخلاف مواردی که در بیشتر کتاب‌ها دیده‌ام برای من آزاردهنده نیستند. من از پاراگراف‌های مختلف خلاصه زیر را برگزیده‌ام. اما اگر شما هم مانند من هنگام مراوده با بچه‌ها نمی‌توانید خونسردی خود را حفظ کنید، برای مدیریت خشم حتما این کتاب را تهیه کنید:

مدیریت خشم

۱. دست نگهدارید

اگر حس کردید که در حال از دست دادن کنترل خود هستید دست نگهدارید. اگر در وسط یک جمله هستید دست نگهدارید. حتی فکر خود را به پایان نرسانید، جز برای گفتن «دارم دیوانه می‌شوم!». اگر در حال حرکت هستید توقف کنید. یک وضعیت توقف مناسب به عنوان ترمز فیزیکی برای احساسات خود تمرین کنید. یک وضعیت توقف خوب بالا بردن دست‌ها در مقابل صورت با انگشتان صاف و کف دست رو به بیرون می‌باشد. عصبانیت را از خود دور کرده و هم‌زمان کلمه توقف را به زبان بیاورید.


اگر به قدری از کودک خود عصبانی باشید که آماده کتک زدن او باشید و نتوانید برای کنترل خود از وضعیت توقف استفاده کنید چه باید کرد؟ در چنین حالتی سریعاً شروع به کف‌زدن نمایید. زمانی‌که خود را در شرف کتک زدن می‌بینید، با بیان احساس عصبانیت خود به سرعت و شدت کف بزنید.

این تکنیک مدیریت خشم از شناخت خشم و متوقف کردن خود برای همه مشکلات ریز و درشت قابل استفاده می‌باشد.

 

۲. به خودتان فضا بدهید

در هنگام عصبانیت بزرگترین اشتباه ممکن، باقی ماندن در موقعیتی است که موجب عصبانیت شما شده است. زیرا این کار خشم شما را بیشتر خواهد کرد. آن‌چه که در این نقطه اهمیت دارد ترک موقعیت عصبانی‌کننده می‌باشد. نمی‌توانید یک مشکل را در حالت عصبانیت حل کنید. در چنین شرایطی فقط وضعیت تشدید شده و یا مشکلات جدیدی اضافه خواهد شد. شما قصد دارید از فرزندتان دور شوید تا آرام شده و خود را کنترل نمایید و به احتمال زیاد به فرزند خود نیز فرصتی برای آرام شدن دهید.

 

۳. نفس عمیق بکشید

واکنش‌های داخلی و فیزیکی خود به خشم را کنترل کنید. احتمالا ضربان قلب شما افزایش یافته، تنفس سریع شده، صورت برافروخته شده و صدایتان بالا رفته است. اولین مرحله برای کنترل درون، تنفس عمیق می‌باشد.

تنفس عمیق به بدن اجازه می‌دهد تا با اکسیژن پر شود و بالا رفتن آدرنالین در بدن را متوقف می‌نماید. این اکسیژن، اضافی بدن و تنفس شما را آرام نموده، ضربان قلب را پایین آورده و به مغز اجازه فکر کردن خواهد داد.


تعدادی نفس عمیق و آرام بکشید. دست خود را روی شکم قرار داده و هوا را به داخل بکشید تا شکم بالا بیاید. یک کلمه یا عبارت آرام‌کننده مانند «این نیز بگذرد» را تکرار کنید و یا بشمارید.

نفس عمیق بکشید

۴. بررسی کنید

زمانی که آرام شدید ببنید که چه اتفاقی افتاده است. یک راه مناسب برای بررسی تصور این اتفاق برای شخصی دیگر مانند خواهر یا برادر یا یک دوست می‌باشد. نگاه کردن از بیرون به موقعیت به شما کمک می‌کند تا واقعیت‌ها را ببینید. ممکن است دلیل خشم خود را بهتر بفهمید یا متوجه شوید که واکنش شما اشتباه بوده است.

ادامه مطلب و گامهای بعدی را در روانشناسی خانواده دنبال کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست

این روزها اطراف هر یک از ما پر شده است از آشنایی‌های رنگارنگی که به سرانجام نرسیده‌اند و یادآوری آن رابطه‌ی از دست رفته چیزی جز پشیمانی و مرور خاطرات تلخ برای افراد به دنبال ندارد. گاهی عمر این روابط آن قدر کوتاه می‌شود که از چارچوب یک تعامل دوطرفه خارج می‌شود و گاهی هم با وجود مدت زمانی که از شکل‌گیری آن گذشته است بازهم طرفین با در بسته رو به رو می‌شوند. انگار ذره ذره وجودمان در کنار هسته اصلی کائنات هر لحظه یادآوری می‌کنند که هیچ چیزی اصیل‌تر و مستحکم‌تر از بنیاد خانواده و هیچ آموزشی ضروری‌تر از روانشناسی خانواده برای حفظ چارچوب آن نیست.

جای تعجب نیست که روابط خانوادگی مناسب باعث افزایش رضایتمندی فرد شوند و درست در مقابل آن، روابط سردرگم فرد به فرد باعث نارضایتی ما شوند. با این حال بسیاری از اعضای خانواده، به همان اندازه که به سایر اعضا محبت و عشق می‌ورزند از آن‌ها نفرت دارند! این دقیقا همان چیزی است که باعث جدایی و عدم همراهی و سازش افراد خانواده می‌گردد. جالب است بدانید که تعامل با یکدیگر، هسته اصلی یک خانواده است که بدان پویایی می‌بخشد.

 

روانشناسی خانواده

فرهنگ خانواده، تعداد فرزندان، وضعیت تحصیلی و جایگاه اجتماعی هر یک در مجموع اکوسیستم پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند. اکوسیستمی که برای مدیریت و برپایی نظم در آن به ناچار باید دست به دامن یادگیری روانشناسی خانواده شویم و تک تک موقعیت‌های زندگی را با مفاهیم مختلف آن به چالش بکشیم.

شناخت ارزش حقیقی خانواده در اجتماع

آن چه زندگی را در قرن بیست و یکم جذاب می‌کند تنوعی است که بین سازمان‌ها و اجتماعات مردمی وجود دارد. در این بین قطعا یکی از جذاب‌ترین گروه‌ها همان خانواده است که اگرچه در ذهن ما از یک زوج دونفره تشکیل می‌شود، اما در حقیقت انواع تعریف خانواده گسترده‌تر است و ما در بحث روانشناسی خانواده ملزم به شناخت جایگاه هر یک هستیم تا تحلیل درستی از موقعیت‌های موجود داشته باشیم.

 

روانشناسی خانواده

در ایالت متحده آمریکا از هر 5 خانواده موجود، فقط یک خانواده از زوج و یا زوج و فرزاندانشان تشکیل شده است. بنابراین شکل خانوار‌ها به جز فرم معمول اولیه، می‌تواند اشکال مختلف دیگری هم داشته باشد:

  1. خانواده‌هایی فقط با پدر و یا مادر و یا بیش از یک پدر یا مادر
  2. زوج‌هایی که فرزند ندارند
  3. زوج‌هایی که بعد از طلاق هنوز هم چارچوب خانواده را حفظ کرده‌اند
  4. زوج‌هایی که بدون طلاق جداگانه و به تنهایی یا با فرزند زندگی می‌کنند
  5. خانواده‌هایی که به خاطر حضور اقوام والدین پرجمعیت‌تر شده‌اند
  6. افرادی که با هم زندگی می‌کنند؛ اما در تعریف کلیشه‌ای خانواده جای نمی‌گیرند

مفهوم روانشناسی خانواده و نقش آن برای جامعه

با تشکیل خانواده و به مرور زمان مشکلات مختلفی در زندگی ظهور و بروز پیدا می‌کنند که تقریبا کنترل و حل آن‌ها از دست همه اعضا خارج می‌شود. در چنین شرایطی روانشناسی خانواده وارد میدان می‌شود.


روانشناسی خانواده شاخه‌ای جداگانه از روانشناسی نیست؛ اما موضوع خانواده به قدری وسیع است که کارشناسان خبره در این زمینه به صورت تخصصی پژوهش می‌کنند و بنابراین تمرکز خود را روی این مقوله مهم قرار داده‌اند.

 

روانشناسی خانواده

بنابراین روانشناس خانواده گام به گام و به صورت زیر می‌تواند نقشی تزایدی در حل و فصل بسیاری از اختلافات خانوادگی شود:

  1. بررسی و شناخت ریشه اختلافات
  2. گفتگوی فرد به فرد با طرفین اختلاف و شفاف‌سازی منشا مشکلات
  3. به چالش کشیدن اعضای خانواده و ارائه تمرینات فردی
  4. ارائه تمرینات گروهی جهت کسب مهارت‌های زندگی

اکنون همین خدمات به صورت آنلاین هم ارائه می‌شود. ما در دانشگاه زندگی روانشناسی خانواده را به عنوان هسته مرکزی موضوعات روانشناسی بررسی می‌کنیم و همواره راهکارهایی را در این زمینه ارائه می‌دهیم.

 

روانشناسی خانواده

اهداف روان‌شناسی خانواده

وقتی پای روانشناسی برای حل مشکلات و اختلافات درون خانواده‌ای مطرح می‌شود قطعا رویکردها و اهداف تغییر می‌کند. در اوج اختلافات و زمانی که خانواده در مرحله حاد تصمیم به رفع مشکلات می‌گیرد، هرگز منافع فردی نادیده گرفته نمی‌شود. این در حالی است که که کانون خانواده و زندگی مشترک در حساس‌ترین برهه خود، نیازمند مشورت، همکاری و همدلی از سوی کارشناسی است که به موضوع روانشناسی خانواده، بدون هرگونه جانبداری کاملا احاطه دارد. بنابراین:

روانشناسی خانواده بدون برچسب‌ها به کمک شما می‌شتابد!

یک خانواده، هر چند هم موفق ممکن است به سبب مشکلات موجود ساختار اولیه را نداشته باشد. مثلا پدر و مادر در حالی که حاصل زندگی آن‌ها یک یا چند فرزند بوده از هم جدا شوند. وقتی که شرایط خانواده تغییر می‌کند، معمولا دید اجتماع نسبت بدان تغییر می‌کند و از برچسب‌های مختلفی مثل زندگی “فروپاشیده” یا “فرزندان طلاق” استفاده می‌شود. این در حالی است که در روانشناسی خانواده ارزش حقیقی همه اقسام خانواده در جامعه شناخته می‌شود و هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد. بنابراین می‌توانید با خیال آسوده مشکلات و دغدغه‌های فکریتان را به دنیای معجزه‌آسا روانشناسی بسپارید و در تصمیم‌گیری عجله نکنید.

روانشناسی خانواده دیدگاهی متعادل و یکسان دارد

از دید بسیاری از افراد، بعضی از خانواده‌ها و فرزندانی که در فضای آن خانوار رشد یافته‌اند مستعد بسیاری از جرایم، خشونت‌ها و مشکلات رفتاری می‌شوند. این در حالی است که مدت‌ها پیش این فرضیه رد شده و اکنون در روانشناسی خانواده، انواع‌ خانواده‌ها با دیدگاهی یکسان بررسی می‌شوند.

روانشناسی خانواده پست مدرن رویکردی متفاوت دارد

هم‌اکنون موضوع خانواده در شاخه جدیدی تحت عنوان روانشناسی پست مدرن بررسی می‌شود. این شاخه جدید کاملا به‌روز و بر اساس شواهد حقیقی جامعه مدیریت می‌‌گردد؛ مثلا اگر کودکی دچار اختلالات رفتاری یا افت درسی در مدرسه باشد، این مشکل را لزوما به مشکلات خانواده و طلاق خانوده نسبت نمی‌دهند. یا این که پیشرفت درسی فرزندان الزاما به سبب رشد در خانواده‌ای آرام و موفق صورت نمی‌گیرد.

به نمودار زیر توجه کنید:

روانشناسی خانواده

طبق این نمودار فاکتورهای مختلف خانواده، محیط زندگی و سلامت می‌توانند تاثیرات مختلفی روی بهداشت روانی فرزندان داشته باشد. اگرچه روانشناسی خانواده در رشد فرزندان نقش مهمی دارد اما عواملی نظیر بیمه درمانی و امور دارو و درمان نقش پررنگ‌تری نسبت به فاکتورهای دیگر داشته‌اند.


مقالات بیشتر را اینجا بخوانید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید

14 عبارتی که یک مرد هرگز نباید به همسرش بگوید. عبارات ممنوعه در زندگی مشترک

برای برخی از افراد، همسر بودن مانند یک بازی ویدیویی است. این افراد برای انجام کارها عجله می‌کنند و دستورالعمل‌های لازم را  قبل از شروع نمی‌خوانند. در واقع بازی را با آزمون و خطا یاد می‌گیرند و هنگامی که بازی بیش از حد سخت می‌شود، آن را با عباراتی نامناسب و زننده، توصیف می‌کنند.

همه مردان چنین رفتاری ندارند اما قطعاً افرادی وجود دارند که با همسرشان به درستی رفتار نمی‌کنند. در ادامه 14 عبارات ممنوعه در زندگی مشترک را نوشته‌ایم که یک مرد هیچ‌وقت نباید به طور مستقیم یا غیرمستقیم به همسرش بگوید. پس اگر فردی را می‌شناسید که از این عبارات استفاده می‌کند، حتماً این لیست را به او نشان دهید تا مطالعه کند. با دانشگاه زندگی همراه شوید:

1 – تو منو خوش‌حال نمی‌کنی

البته این موضوع صحیح است چونکه خوش‌حالی شما، محصول تفکرات خودتان است و دیگران نمی‌توانند تاثیر خاصی در آن بگذارند. یکی از این عبارات ممنوعه در زندگی مشترک گفتن جمله «تو منو خوش‌حال نمی‌کنی» است که کلمات مناسبی در خود ندارد. مثل این می‌ماند که زن‌تان را بخاطر فراموشی رمز ایمیل، سرزنش کنید. به جای این جمله، به همسرتان بگویید که در حال حاضر احساس خوش‌حالی کافی در زندگی ندارید، اما او را مسئول این موضوع ندانید.

 

2 – هیچ‌وقت انتظار نداشتم که ازدواجمان تا الان دوام داشته باشد

استفاده از این جمله می‌تواند تاثیر بدی بر زندگی مشترک شما داشته باشد. اگر آن را به کار بگیرید، راه برگشتی برایتان وجود نخواهد داشت. پسس مراقب باشید!

عبارات ممنوعه در زندگی مشترک

3 – تو عوض شدی

می‌خواهید بدانید چه کس دیگری عوض شده؟ خود شما. بهتر است از واژه «تحول یافتن» استفاده کنیم زیرا در ازدواج، هر دو نفر در نهایت تحول می‌یابند. به جای این جمله، خیلی واضح به زن خود بگویید که متوجه چه تغییری در او شده‌اید و چه موضوعی باعث رنجش خاطر شما می‌شود.


4 – مقایسات نامنصفانه

شاید در کودکی مادر خود را با دیگران مقایسه می‌کردید اما همسرتان، مثل مادر شما نیست. اگر می‌خواهید در ازدواج مثل یک کودک با شما رفتار شود، چنین عباراتی به شما کمک نخواهند کرد. به جای مقایسه نابجای او با زنان دیگر که رویکردی بسیار غلط است، بر روی آن چیزی که می‌خواهید تمرکز کنید.

 

5 – اگر واقعاً مرا دوست داشتی، این کار را می‌کردی

و اگر شما واقعاً او را دوست داشتید، اصلاً این جمله را به کار نمی‌بردید. ازدواج یک بازی فریب‌دهنده برای دستیابی به هدف و خواسته‌ها نیست. در حقیقت این موضوع راهی برای پاسخ به طرز تفکر «من تنها هستم و کسی دوستم ندارد» محسوب می‌شود. در عوض، به او بگویید که اهمیت زیادی برایش قائل هستید.

 

قهر زن و مرد

6 – وقتی برای اولین بار همدیگر را دیدیم، می‌دانستی چطور هستم

معنای این عبارت در واقع این است که «من خودم را با تغییرات و تحول در نیازهای تو، تطبیق نمی‌دهم» و رفتارم همین‌طور باقی خواهد ماند. اگر می‌خواهید همسرتان را از دست ندهید، متوجه شوید که چگونه می‌توانید او را بیشتر دوست داشته باشید.

 

7 – نه، به همراه تو نزد مشاور نمی‌روم

اینکه یک نفر دیگر به شما بگوید چگونه تبدیل به یک همسر بهتر شوید، برای برخی افراد قابل قبول نیست. اما اینکه به حرف همسر خود گوش نکنید و همراه او به جلسه مشاوره نروید، کار درستی نیست. این موضوع به همسرتان ثابت می‌کند که او را به اندازه کافی دوست ندارید و زندگی مشترکتان را در اولویت قرار نمی‌دهید. مشاوره ازدواج برای این نیست که شما بفهمید چه کاری را اشتباه انجام داده‌اید. مشاوره می‌تواند کمک کند که وضع زندگی مشترک خود را بهبود ببخشید.


برای خواندن ادامه مطلب مسیر زندگی را کلیک کنید

برای مطالب بیشتر اینجا را کلیک کنید