در بین تمام فاکتورهای شخصیت, خشم و عصبانیت نزدیکترین ارتباط را با بیماریهای قلبی و سایر امراض جسمانی و رفتاری دارد. در واقع عصبانیت بهترین پیش بینیکنندۀ بیماری و مرگ زودهنگام است. خشم تلاشی برای کنترل دیگران به منظور برآورده شدن نیازهاست. معمولا خشم از ناامیدیها و ناکامیها سر برمیآورد. به خصوص هنگامی که انتظاراتمان از طرف مقابل برآورده نمیشود.
اشخاص, یا مستقیم از طریق «ضرب و شتم» و یا غیرمستقیم از طریق نوعی رفتار تهاجمی ـ منفعلانه خشم خود را بروز میدهند. افراد تهاجمی ـ منفعل به روشهای گوناگون مثل جنگ و جدال، اخم، بیمحلّی و ناپدید شدن، درست زمانی که به آنها نیاز است، مخالفت خود را اعلام میکنند. هر دو نوع عصبانیت میتواند تاثیرات مخرّب و جدی بر روی سلامت و روابطمان داشته باشد.
6 راه برای اینکه بهتر خشممان را کنترل کنیم:
ترس همیشه در پشت خشمگین شدن حضور دارد. ترس اغلب از یک احساس ناتوانی در کنترل دیگران حاصل میشود. مقابله با این نوع ترس تنها با این روش ممکن میشود که یاد بگیریم چگونه در آن جاری شویم. جاری شدن در ترس به این معنی است که به جای مقابله با آن، با آغوش باز ترسمان را بپذیریم. وقتی اعتراف میکنید از چه میترسید، کمکم به این توانایی دست پیدا میکنید که تنش و اضطراب را از خود دور کنید.
عزت نفس مثبت و سالم برای کنترل خشم، ضروری است. با تمرکز بر ویژگیهای مثبت و نه عیب و ایرادهایتان عزتنفستان را بهبود ببخشید.
با تمرین «رها سازی» با خشم و عصبانیت خداحافظی کنید. اینکه همیشه نمیتوان، و نباید کنترل همه چیز را در دست داشت، مهارتی ارزشمند است که متاسفانه جامعه به ما نمیآموزد. بهترین سپر در برابر خشم و عصبانیت توانایی «رها سازی» است. هنگامی که متوجه عصبانیت خود میشوید، پیش خود تکرار کنید:
«من میتوانم «آزاد و رها» باشم».
«من میتوانم آزاد و رها باشم و باز هم در کنترل بمانم. رهایی احساس بهتری به من میدهد و شرایط را سهولت میبخشد».
«نیازی نیست خشمگین شوم و این فرد (موقعیت) را تغییر دهم».
«من فرد خشمگینی نیستم».
به یاد داشته باشید سخنی را که از روی خشم رانده شود هرگز نمیتوان پس گرفت؛ هر گزند و آسیبی به دیگری قابل جبران نیست؛ اثر آن میتواند برای سالها باقی بماند. پس، با «رهاسازی» سود بیشتری به دست آورید.
کمال طلبی را کنار بگذارید
نقد و انتقاد بخشی از زندگی ما هستند. اساسا بدون نقد کردن روز ما شب نمی شود. اگر کمی به جزئیات زندگی روزمره خود نگاه کنید می بینید که حتی اگر از انسان های اطرافتان انتقاد نکرده باشید و آن ها را زیر ذره بین ریزبینی خود قرار نداده باشید بالاخره اشیایی در اطراف وجود دارند که شما به نحوی احساسات و دیدگاهتان را نسبت بدان اعلام کرده اید. راحت تر بگوییم؛ انتقاد شاخ و دم ندارد! هر لحظه ما با بررسی اطرافمان حتی بدون این که آموزش انتقاد کردن را دیده باشیم سپری می شود.
چه از محیط اطراف انتقاد کنید و چه مستقیما یک فرد را نقد کنید بالاخره تیر نقد شما انسان های اطراف را هدف می گیرد. انتقاد از یک وسیله به صاحب آن وسیله مربوط می شود. انتقاد از یک خانه به طراح آن ارتباط دارد و حتی اگر اوضاع جامعه را به صورت کلی ارزیابی کنید مسئولان را مورد انتقاد خود قرار داده اید.
انتقاد هر چه که باشد صدمه زننده است. حتی انتقاد سازنده هم احساسات انسان را منقلب می کند تا بتواند نتیجه دهد. انتقاد رئیستان از شما و جلو چشمانتان تا انتقاد دیگران از شما پشت تلفن می تواند روزتان را خراب کند و تمام رویاهایی که در سر داشتید بر باد دهد. تمام این مقدمه چینی ها به خاطر این است که بگوییم انتقاد چه قدر می تواند حساس باشد و چه قدر به هر انسان نزدیک است. حتی گاهی ظاهر ما، برخورد ما و چیزهایی که شاید در شکل گیری آن دستی نداشته ایم هم توسط دیگران نقد می شود.
اگر خودتان طعم مورد نقد قرار گرفتن را چشیده باشید می دانید که نقد و گاهی ایرادگیری دیگران چه قدر می تواند مخرب و آسیب زا باشد. این بار با توجه به آموزش انتقاد کردن که در مطلب امروز دانشگاه زندگی می خوانید می توانید نرم، نامحسوس ولی موثر از دنیای اطراف خود انتقاد کنید؛ بدون این که به احساسات و روحیات دیگران صدمه بزنید. با ما همراه باشید.
برای شروع انتقاد کردن اول نگاهی به خودتان بیندازید و ببینید اصلا با اصول انتقاد کردن و انتقاد موثر و قهرمانانه آشنا هستید یا نه. به طور کلی برای شروع یک انتقاد به جا و مفید از دنیای اطراف باید به نکات زیر توجه کنید:
اولین کار شناخت اصول انتقاد با جستجو کوتاهی در اینترنت است. مطالب زیادی پیرامون شیوه نقد کردن چه به زبان فارسی و چه به زبان های دیگر خواهید یافت که امر نقد کردن را برای شما ساده تر می کنند.
برای این شناخت دیگر نیازی به جستجو در اینترنت ندارید. همه ما به خوبی می دانیم که هیچ کس از نقد شدن خوشش نمی آید و اتفاقا اغلب انسان ها به دنبال تایید شدن می گردند. اگر یک انتقاد بیش از حد ادامه یابد و با تندی زیادی همراه باشد نه تنها موثر واقع نمی شود بلکه طرف مقابل شما در صدد انتقام گرفتن بر می آید. شیوه مودبانه صحبت کردن در روند انتقاد از اهمیت زیادی برخوردار است.
اول باید رفتار طرف مقابل به خوبی مورد بررسی قرار گیرد. در آموزش انتقاد کردن همه چیز آزاد است. فکر کردن، استفاده از تجربیات دیگران و آموزش هایی که به صورت رایگان در سطح اینترنت در دسترس هستند.
باید رفتار فرد مورد نظر را یک بار به خوبی تحت نظر قرار دهید. آیا این برخورد آن قدر اهمیت دارد که بخواهید با حرف هایتان موجبات ناراحتی دیگران را فراهم سازید؟ نمی شود همین موضوع را خارج از یک نقد و به صورت کاملا نامحسوس در میان گذاشت؟
مثل یک کارشناس و فرد با تجربه در این زمینه عمل کنید.
وقتی که انتقاد می کنید یادتان باشد که شما در حال تعریف و تمجید نیستید! حین انتقاد کردن خواسته یا ناخواسته حقایقی را باید در میان بگذارید که تلخ هستند. بنابراین پیش از این که انتقاد کنید به تلخی موضوع و ظرفیت طرف مقابلتان توجه کنید. آموزش انتقاد کردن بعد از این که توانستید شرایط و طرف مقابلتان را شناسایی کنید تقریبا به همین جا ختم خواهد شد.
برای تعیین مسیر زندگی خود کلیک کنید
دورنما و زوایای دیدِ شما نسبت به یک ازدواجِ شاد و موفق، بیشتر از اینکه به همسرتان وابسته باشد، به اطرافیانتان گره خورده است. به طور مثال، هرچه افراد بیشتری برای مشایعت در مراسم ازدواجتان حاضر شوند، نشانۀ بیشتری برای دعای خیر در ازدواج شما وجود دارد. اما هرچهقدر که قبل از ازدواج رابطههای جدی داشته باشید یا انسانهای بیشتری به زندگی عاطفی شما راه یافته باشند یا دوستی های قبل از ازدواج بیشتری داشتید، بدین سان کمتر از ازدواجتان خوشنود و راضی خواهید بود.
در گزارش تازهای که از پروژهی ازدواج در دانشگاه ویرجینیا به گوش رسیده است: (اینکه چگونه تجربیاتِ قبل از ازدواج میتوانند بر زندگیِ زناشویی افراد بالغِ عصر حاضر تأثیر بگذارد؟) این مسئله را به خوبی پوشش میدهد و همچنین به این موضوع رسیدگی میکند که این تصمیمات و تجربیات چگونه میتوانند به ازدواجِ آیندهی شما کمک کرده و یا صدمه بزنند.
به گفتۀ دکتر گلنا کی رودس، پرفسور روانشناسِ دانشگاه دنور و همچنین دستیار دبیرِ این تحقیق در این باره اظهار میکند که افرادی که شرکای جنسی بیشری داشتهاند یا با افراد بیشتری در یک محل سکونت گزیدهاند _ مقصود، رابطۀ عاطفی است _ گویی که کیفیت ازدواج پایینتری نسبت به سایر افراد دارند. او میگوید که این تجربیات میتوانند در برخی عرصهها مانند همکاری یا تقسیم وظایف سودمند باشند، اما به طور کلی کیفیت ازدواج را کاهش میدهند.
در اثنای این تحقیق و همچنین همکاریهایی که از اقصی نقاط کشور و همچنین دانشگاهها و دانشکدههای معبتر روانشناسی داشتهاند، به این نتیجه رسیدند که افراد مصمم در این حوزه، علاوه بر تصمیمات، رفتار و اخلاقیات مصممتری را نیز از خود بروز میدهند.
عناوینِ اصلی تحقیق پیامدهای دوستی های قبل از ازدواج: در میان نتایج، این مسئله به شدت شایان ذکر است که تجربیات پیش از ازدواج _ خصوصاً تجربیات جنسی، عاطفی و یا داشتنِ فرزند _ به ازدواج و آیندهی یک فرد به غایت مرتبط بوده و میتواند تأثیر منفی روی آن بگذارد.
زوجهایی که به جای تصمیمگیری، از یک مسئله به سادگی میگذرند، یعنی به طوری که از بحث و یا حتی جدل بر سر آن موضوع سر باز زده و سعی دارند که اجازهی حل این موضوع را به زمان بدهند _ خصوصاً در رابطه با تغییراتی که در زندگی میتواند حیاتی باشد، همچون رابطۀ جنسی یا تغییر محل زندگی و یا تصمیماتی در باب بچهدار شدن، به طور عام کیفیت زندگی کمتری را در اختیار دارند.
خودِ مراسم ازدواج نیز به خودیِ خود میتواند بر کیفیتِ زندگی زناشویی تأثیرگذار باشد. چنان که، زوجهایی که خانواده و یا دوستان بیشتری را به مراسم عروسی خود دعوت میکنند، کیفیت زندگی بهتری را در مقایسه با کسانی یک مراسم خلوت دارند تجربه خواهند کرد.
محققین برای همین منظور، با کمک سازمان مطالعۀ زوجهای ملی، در حدود 1000 فرد مجرد را که قبلاً در رابطه عاطفی حضور داشتهاند برای مدت 5 سال زیر نظر گفتند. این افراد در میان 11 موج از تحقیقات مختلف و مدارکِ جمعآوری شده، مبرهن شد که 418 نفر از آنها ازدواج کردهاند. این تحقیق شامل بررسی عوامل مختلفی همچون قوم و نژاد، مدت سالهای تحصیل آکادمیک، شخصیت و اختلالات روانی و همچنین باورهای دینی میشد.
گزارشات و شواهد حاکی از این است که وقتی پای ازدواج به میان میآید، رشته حوادت دچار تحول عظیمی میشوند. معاشقه و رابطۀ عاطفی به ازدواج، رابطۀ جنسی و بچهدار شدن میرسد، اما طبق گزارشات سازمان ملی، 90 درصد از زوجها رابطۀ جنسی را قبل از ازدواج تجربه کرده بودند، و 40 درصد از کودکانی که زاییده میشوند، از پدر و مادرانی غیر مجرد متولد شدهاند. همچنین زوجها قبل از ازدواج تمایل بیشتری برای زندگی در کنار یکدیگر دارند.
سابقۀ افرادی که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند، در زمینهی داشتنِ روابط عاطفی با در نظر گرفتنِ تمام عوامل و بخشهای مختلف آن، به شدت مهم است. طبق یافتههای تحقیق، این مسئله میتواند میزان رضایت افراد را از زندگی مشترکشان شکل دهد.
محصول کمال طلبی را با ما در دانشگاه زندگی تهیه کنید
باور کنید یا نه، مشکل از شما است، نه آنها.
مردم همیشه از اکیپها شکایت میکنند. از اکیپ مادرانی که باهم نشستوبرخاست دارند، یا همسایههای یک آپارتمان، یا اکیپهای کاری یا تیم شنای کودکان. جملۀ معروف یک عده هم این است که: (گروهشان زیادی اکیپطور بود) یا (اصلاً به آنها نمیخوردم).
وقتی به کالبدشکافی در ابعاد عمیقتری میپردازیم، متوجه میشویم که نوعی کجفهمی در ساختارهای اجتماعی وجود دارد.
چگونه فردی اجتماعی شویم؟ اگر شما میخواهید به دسته یا گروهی قدیمی مثل جمع همسایگانِ یک محل، مدرسه، محل کار، گروههای داوطلبانه، کلاس یوگا، کلوپ کتاب خوانی یا تیم ورزشی _ طبیعی است که در آغاز حس کنید با یکدیگر همخوانی ندارید. اگر وارد جایی شوید که همه از قبل همدیگر را میشناسند، این را یادتان باشد: آنها یکدیگر را از قبل میشناسند.
ممکن است این مسئله کار را سخت کند، اما باعث نمیشود اعضای گروه افراد بدی باشند. آنها باهم معاشرت دارند و باهم حرف میزنند، شوخی هایی میکنند که فقط خودشان معنی آن را میدانند، به یکدیگر علاقۀ بیشتری نشان میدهند و کنار هم مینشینند. آنها رابطۀ دوستی خود را از قبل پایهریزی کردهاند، اما این باعث نمیشود که ضرورتاً نوعی اکیپ یا محفل باشند و نخواهند که شما به جمعشان وارد شوید.
در واقع، چنین گروههایی در ساختن رابطههای دوستی بسیار مفید عمل میکنند. شما کدام را ترجیح میدهید: واردشدن به جمعی که هیچکس کاری با دیگری ندارد، یا واردشدن به جمعی که حس پیوستگی را در قالب کنشهای حمایت کننده، برای تمامی اعضا ایجاد میکند؟
افرادی که از قبل یکدیگر را میشناسند و با هم وارد صحبت میشوند، دلیلی بر وجود اکیپ نیستند. هیچ شکی نیست که هنوز هم گروه دختران خبیث بین خانمهای بزرگسال وجود دارد. در تحقیقاتم با چنین گروههای انحصاریای مواجه شدم که از غرور و تخطی از قانون و خرابکاریهای عمدی لذت میبرند. بله، چنین گروههایی اکیپ و محفل محسوب میشوند، مثل خیلی از گروههایی که اعضایشان ویژگیهای دیگری را حمل میکنند. مثلاً سطحی، قضاوتکننده یا غیرقابل دوستداشتن هستند. البته چنین گروههای خشکی هم واقعاً اعصابخردکن هستند، چراکه یخِ مجالسشان هیچجوره میل به آب شدن ندارد.
درواقع براساس افرادی که تا به حال با هم همکاری داشتیم، میتوانم به جرئت بگویم که مسئلۀ ازقبل وجود داشتن _ که به رابطۀ دوستی معطوف است _ نوعی حس خودساخته است. اگر شما با خود فکرکنید که در گروه خاصی پذیرفته نمیشوید، پس به خودتان فرصت شروع کردن یک مکالمه با کسی که نمیشناسید را نمیدهید.
در این اوضاع، شما تبدیل به یک فرد مغرور میشوید که با لبهای آویزان در گوشهای از مجلس ایستاده. اگر خودتان بودید، به چنین کسی نزدیک میشدید؟ در همین حین شما با خود فکر میکنید که آنها شما را قبول نمیکنند و خودشان را برای معاشرت با شما زیادی خوب میدانند، و پیوسته این تفکر را تقویت میکنید.
محصول فن بیان را اینجا دنبال کنید
این هم از این. لیستی که اتمام حجتی برای تمام لیستهای این چنینی است. در حقیقت، تمام لیستهایی که فکر میکنید به این یکی شباهت دارند را دور بیندازید چرا که با داشتنِ چنین لیستی، نیاز به هیچ مشورت یا مشاور و مقالۀ دیگری ندارید. این لیست، شامل 52 موردِ علمی و حاصل 52 تجربۀ شخصی است و به شما کمک میکند تا بتوانید در زندگی خوشحالتر و سالمتر باشید و از تمام لحظاتِ هر روزتان نهایتِ لذت را ببرید.
میدانم که احتمالاً الآن با خودتان فکر میکنید: (تنها چیزی که الان نیاز ندارم، کارهای بیشتر است)، اما این لیست شامل کارهای بیشتر نمیشود. چه کسی با شلوغ شدنِ سرش خوشحال میشود؟ هیچکس، نه من و نه شما. در نتیجه، قرار نیست که شما کار خاصی انجام دهید یا من در قالب یک استاد یا دبیر به شما مشق شب بدهم.
و قرار هم نیست که تمام این 52 مورد را یکجا درون روتینِ زندگیتان جای دهید. برای رسیدن به هدفِ خوشحالتر بودن، میبایستی هر روز یک قدم جدید را براساس این لیست طراحی کرده و بردارید و در ادامه، آن را تبدیل به یک عادت کنید.
شما هم به ما بپیوندید تا همگی بتوانیم در زندگی شادتر و سالمتر باشیم و نهایت لذت را از زندگی ببریم.
یکی از شاه کلیدهای خوشحال بودن و لذت بردن از زندگی این است که تصمیم بگیرید تا دیگران را به عنوان افراد مثبت و مفیدی در نظر بگیرید؛ کسانی که قصد و نیات مثبتی دارند، تمام توانشان را به کار میگیرند و قرار نیست هیچ آسیبی به شما بزنند. وقتی تصمیم بگیرید که روی قسمت روشن (یا بهتر بگویم، روی نیمۀ پر لیوان) تمرکز کنید، میتوانید به خودتان انگیزه بدهید و تمامی آن افکار بی ربط و منفی را دور کنید.
اصولاً، اغلب ما از عبارات و کلماتی برای خودمان حرف میزنیم که اگر گفتنِ این حرفها را به شخص دیگری تصور کنیم، کاملاً بیادبانه یا غیر قابل قبول به نظر میرسد. این مورد را تبدیل به یک قانون کنید، هروقت خواستید با خودتان یا راجع به خودتان صحبت کنید، فرض کنید که در حال صحبت راجع به بهترین دوستتان هستید. این مورد، یکی از مهمترین عناصرِ رسیدن به خوشحالی در زندگی است.
چیزی که بسیاری از ما براساس تجربههایمان میدانیم و چیزی که دانشمندان تا به حال، پس از تحقیقات فراوان متوجه شدهاند این است که افرادی که به خداوند ایمان دارند و وقت بیشتری برای عبادت میگذارند، انسانهای شادتری هستند. در نتیجه، از امروز به بعد وقت بیشتری را برای عبادت صرف کنید.
وقتی تصمیم میگیریم تا وقتمان را با افرادی صرف کنیم که حال ما را خوب میکنند، ما را حمایت میکنند و به طور کلی انرژی مثبت دارند، به طور ناخودآگاه خوشحالتر خواهیم بود و ذهنیت بهتری نسبت به زندگی خواهیم داشت. اما وقتی خودمان را با انسانهایی ضعیف، آسیب زننده، سمی و مملو از انرژی منفی محاصره میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شادی و لذت لحظه لحظه از ما دورتر میشوند.
برای لذت بردن از زندگی به خودتان اجازه بدهید که همان کسی باشد که دلتان میخواهد، و خودتان را با افرادی محاصره کنید که شما را برای خاطرِ خودتان و کسی که واقعاً هستید دوست دارند، نه به خاطر عوامل زودگذر مثل موقعیت و پول و… . دانشمندان متوجه شدند که همۀ انسانها، وقتی به آخر عمرشان نزدیک میشوند، همیشه آرزو میکنند که ای کاش همان زندگی رویاییای که میخواستند را به واقعیت تبدیل میکردند، نه زندگیای که دیگران از آنها انتظار داشتند.
از همان لحظهای که چهار دست و پا راه میروید تا همان دفعهای که اولین قدمتان را برمیدارید؛ از همان دوران تا حالا که تبدیل به یک فرد بالغ شدهاید، باید بدانید که شکست، جزوی از روندِ یادگیری است. یادتان باشد که هر شکست، مقدمۀ پیروزی است. در نتیجه، برای پیروزی، باید در وهلۀ اول شکست و بخورید و چم و خمِ راه را بیاموزید.
من مطمئنم که خداوند، همانطور که نعمتها و استعدادهای خاصی را به ما عطا کرده، توانایی رویابافی را نیز به ما بخشیده است. در نتیجه، اگر رویایی در سرتان وجود دارد که در تمام طول سالهای زندگیتان به آن دل بسته بودید و اگر احساس میکنید که با تحقق یافتنِ این رویا جهان به جای بهتری تبدیل میشود، پس به دنبالش بروید و این رویا را تبدیل به واقعیت کنید.
اول از همه، تصورتان از جهانِ پس از رویا و اعمالتان را بر روی کاغذ بنویسید و سپس به سراغ افرادی بروید که برای تحقق یافتن این رویا به شما کمک خواهند کرد.
به شخصه، به این فکر افتاده بودم که خودم را به انسان سالمتری تبدیل کنم و سپس، سریعاً این ایده مثل برق به ذهنم خطور کرد که در حیاط پشتی خانهام باغچهای تعبیه کنم و از محصولاتِ ارگانیکِ مخصوص به خودم استفاده کنم. مخصوصا، در ذهنم بود که خودم نان بپزم.
در نتیجه، تمام روند و مراحل پخت نان را یادگرفتم و وسایل و لوازم لازم را در حیاط پشتی حاضر کردم و حالا میتوانم از محصولات به خصوصِ خودم استفاده کنم. نکتۀ اصلی این مورد، این است که نباید انتظار داشته باشید که تمام عادات بدتان (که ممکن است شامل استعمال دخانیات یا عصبی بودن یا دیر به خانه آمدن باشد) به صورت ناگهانی ناپدید شوند. سعی کنید دانه به دانه به سراغ عادات بدتان بروید و آنها را محو کنید.
مسیر زندگی خود را در دانشگاه زندگی پیدا کنید