برای همه ما اتفاق افتاده است که از روی ظاهر شخصیت دیگران را قضاوت کنیم. انسان است دیگر؛ انگار راهی جز قضاوت از روی ظاهر انسان ها ندارد! اما همین از روی ظاهر قضاوت کردن ها بسیاری از ما ها را به دردسر انداخته است یا باعث شده عذاب وجدان شدیدی بگیریم. چیزهایی با یک نگاه به ظاهر می گوییم که بعدها متوجه می شویم اشتباه بوده است. چیزهایی را به افراد نسبت می دهیم و بعد از جستجو متوجه می شویم آن فرد به تنها چیزی که شباهت نداشته قضاوت ما بوده است. جالب تر این که می دانیم نباید از روی ظاهر و پوشش افراد نسبت به درونشان نظر داد اما ما باز هم در حال قضاوت بکدیگر هستیم، می دانیم که نباید بدون فکر قضاوت کرد اما گاهی حتی با این که چیزی به به چشم ندیده ایم خود را در مقام قاضی قرار می دهیم. چه خوب گفته اند گذشتگان ما که چشم حق است و یقینش حاصل است!
نمی دانیم شما هم از واژه بی رحم قضاوت زخم خورده اید یا این که خودتان اهل قضاوت های نسنجیده هستید یا نه؛ اما اگر می خواهید به شخصیت دیگران پی ببرید و منطقی روحیات دیگران را از روی رفتار و برخورد آن ها بشناسید با ما باشید. دانشگاه زندگی کمک می کند بدون قضاوت و خیلی آگاهانه اطرافیان را شناخته و با آن ها ارتباط برقرار نمایید.
می خواهید بدانید اطرافیان شما صادق، قابل اعتماد، شایسته، دلسوز، مهربان، فروتن، استوار و قادر به کنترل خشم خود هستند؟ پی بردن به شخصیت دیگران کار ساده ای نیست! بهتر است ابتدا با یک مثال ساده این مطلب را آغاز کنید. مثالی که احتمالا در زندگی روزمره شما هم رخ می دهد.
فرض کنید به عنوان یک ارشد وقتی با کارکنان خود صحبت می کنید از آن ها می خواهید بلند حرف بزنند. یکی از کارمندان با وجود تاکید زیاد شما روی این موضوع باز هم آرام و آهسته صحبت می کند. شما شناختی از شخصیت کارمند خود ندارید و فقط روی خواسته های خود تمرکز دارید. کارمند شما هر روز با این صحنه رو به رو می شود و تلاش خود را به کار می برد؛ اما نمی شود که نمی شود!
حال به یک مثال دیگر توجه کنید. بخشی از پروژه متوقف شده است و کارها آن طور که باید پیش نرفته است. گویا سرپرست پروژه به موقع حاضر نشده است. اولین کسی که به او مشکوک می شوید همان کارمندی درشت هیکلی است که معمولا از زیر کار در می رود. او را صدا می کنید و می بینید همه چیز را انکار می کند. احساس می کنید دروغ می گوید تحقیق می کنید و بعد ها متوجه می شوید اصلا این کارمند آن روز زودتر از همیشه در دفتر کار حاضر شده است!
چه اشتباهات نابخشودنی و فاحشی! تاوان همه چیز را هم باید خودتان پدهید. گاهی چنین اشتباهاتی که فقط با قضاوت از روی ظاهر مرتکب می شوید قابل جبران نیستند. صدماتی که ممکن است به آبرو کسی وارد شود یا اعتبارش خدشه دار شود ممکن است هیچ وقت قابل جبران نباشد. شاید اگر شناخت بیش تری از روحیات کارمند خود داشتید متوجه می شدید که شخصیت آرام و درون گرا او مثل شما نیست که بخواهد همه جا فعال و پر سر و صدا حاضر شود. شاید اگر از کاراکتر کارمندی که از زیر کار در می رود شناختی داشتید متوجه می شدید که او اهل دروغ گفتن نیست و می توانید به گفته هایش اعتماد کنید!
برای این که این مشکلات در محیط کاری ایجاد نشود دعوت می کنیم با ترفند های زیر شخصیت دیگران را واشکافی کرده و به جای قضاوت درباره آن ها خودتان به شناخت کافی برسید.
گاهی واکنش خشم و خشونت بیش از حد مجاز است که این خود می تواند دلایل اساسی داشته باشد. در اغلب مواقع مشاهده بازخورد دیگران در برابر مسائل و زیرنظر گرفتن خشونتی که نسبت به مسائل مختلف نشان می دهند کافی است تا بتوانید به شخصیت آن ها پی ببرید. فکر نکنید هر کسی با شنیدن یک نکته انتقادی درباره خودش همان واکنشی را نشان می دهد که انتظار دارید. انسان ها هرگز شبیه هم نمی شوند و طرز برخورد آن ها وقتی که شما درباره وزنشان نظر می دهید یا میزان زیباییشان را زیر سوال می برید متفاوت خواهد بود.
از خشم دیگران بترسید. وقتی که خشم او را زیر نظر گرفتید آن گاه می توانید تصمیم گیری کنید که چه طور با آن ها وارد بحث شوید و اصلا چه مسائلی را با ایشان در میان بگذارید.
وقتی یک انسان پیوسته در کلام خود سعی دارد بی رحم باشد و نسبت به همه دنیا بی تفاوتی اش را نشان دهد خیلی ساده می توانید شخصیت او را آنالیز نمایید. آیا احساس دلسوزی اش نسبت به وقایع تلخ دنیا، جنگ، فقر، مشکلات جامعه را در رفتار او می بینید؟ او نسبت به ناراحتی دیگر انسان ها چه واکنشی نشان می دهد؟
یکی از مهم ترین راه های شناخت شخصیت دیگران بررسی رفتارشان در برابر انسان هایی است که در حق آنها هیچ خوبی انجام نداده باشند.
محصول فن بیان را خریداری کنید
و فن بیان خود را تقویت کنید
نگاه کردن به اطراف خواسته یا ناخواسته حین سخنرانی پیش می آید و امری اجتناب ناپذیر است. اما نگاه کردن با دیدن متفاوت است. زمانی که به سوژه ای نگاه می کنید همه چیز تحت اراده و کنترل شماست و مغز شما پردازش منحصر به فردی برای آن سوژه انجام می دهد.
اساسا برخی نگاه کردن به اطراف را لازمه ی تمرکز می دانند و معتقدند با نگاه کردن است که پایه و اساس ارتباط تشکیل می شود. اما نگاه کردن در فن بیان و آموزش سخنرانی متفاوت است. نگاه کردنی که اثربخش باشد ارتباط چشمی نام دارد. ارتباط چشمی در سخنرانی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چنان چه که اگر مخاطبی به صحبت های شما بی توجه باشد به واسطه ی سرمایه گذاری شما در ارتباط چشمی با مخاطبانتان به سمت این رابطه ترغیب می شود.
اما آیا هر نوع ارتباطی که با استفاده از چشمان شکل گیرد مخاطب را جذب می کند؟ آیا ارتباط چشمی تنها به نگاه کردن خلاصه می شود و هر کسی با برانداز کردن اطراف و مخاطبان خود در سخنرانی موفق می شود؟
در آموزش سخنرانی امروز به بررسی مبحث مهم و گسترده ای در فن بیان تحت عنوان تکنیک های طلایی برقراری ارتباط چشمی می پردازیم.
از آن جایی که ارتباط چشمی به اندازه ی زبان بدن در سخنرانی حائز اهمیت است لازم است با استفاده از تکنیک های ارتباط چشمی در سخنرانی به مخاطبان خود ارزش دهید.
در صحنه کمی احتیاط کنید. به چپ و راست خود توجه کنید و بلافاصله سخنرانی را شروع نکنید. اگر برای اولین بار است که مخاطبان خود را می بینید دو قدم به سمت جلو گام بردارید (مراقب پرتگاه صحنه هم باشید!) نگاهی ظریف به اطراف خود بیاندازید و سعی کنید لحظاتی در چشمان برخی خیره شوید.
توقف دراماتیک و تاثیرگذار شما و سپس ارتباط چشمی که برقرار کرده اید یکی از اصول مهم آمادگی نهایی سخنرانی است که تاثیرگذاری عجیبی در شکل گیری یک ارتباط پایدار میان شما و حاضرین در سخنرانی دارد.
وقت و سرمایه های ذاتی خود را بیهوده تلف نکنید. هوشمندانه عمل کنید و از اصل هدف گیری غافل نشوید. 30 ثانیه ی اول سخنرانی شما باید صرف ارتباط چشمی جهت هدفگیری شود. هدفگیری مخاطبان به دو دلیل اساسی حائز اهمیت خواهد بود:
برای هر مخاطب به صورت متوسط 3 تا 5 ثانیه را اختصاص دهید و نگاه خود را وقف توجهی که به شما داشته است کنید. از آتشی که حین با بالا و پایین کردن چشمانتان درون مخاطبان ایجاد می شود غافل نشوید و با ارتباط چشمی آنی اما موثر خود این آتش را پیوسته شعله ور کنید.
دقت داشته باشید که در آموزش سخنرانی لحظات را مثل شمارش ثانیه ها نمی گذارنیم. مثلا یک سخنران نمی تواند در ذهن خود از یک تا 5 بشمارد و زمانی که این ثانیه ها تمام شد نگاه خود را بچرخاند. در عوض با استفاده از عبارات زمان ارتباط چشمی را مدیریت می کنیم.
ما می توانیم مسیر زندگی درست را به شما نشان دهیم
برای خواندن مقالات بیشتر کلیک کنید
پایان سخنرانی ها معمولا با تقدیر و تشکرهای تکراری و کلیشهای همراه است. اصلا مگر تا به حال سخنرانی یا نطقی در دنیا وجود داشته است که بدون تقدیر از دیگران تمام شده باشد؟! اما یه لحظه فکرش را بکنید پایان سخنرانیتان به جای این جملات سرد، غیرصمیمی و خستهکننده مثل شروع مراسم آتشبازی یا جشن و سرور شادیآور، انرژیبخش و پرانگیزه باشد! احتمالا هرگز به این نوع پایان قوی در سخنرانی فکر هم نکرده بودید!
همه ما به خوبی میدانیم پایان خیلی از سخنرانیهایی که تا کنون شرکت کردهایم ساختاری مشابه داشته اند. یک مقدمه شیک و رسمی یا گاهی طنز و دوستانهتر، محتوایی بر حسب موضوع سرگرمکننده، علمی، سیاسی و…در نهایت نتیجهگیری. گاهی هیچ پایانی هم وجود ندارد و همه چیز خیلی سریع ختم میشود. با این حال میتوان سخنرانی را طوری به پایان رساند که صدای انفجار آن حتی آخر سخنرانی و زمانی که شنوندگان بیحوصله و بیرمق شدهاند مخاطب را به وجد آورد.
برای داشتن پایان قوی در سخنرانی، 6 تکنیک معجزهآسا و کاربردی را بعد از تحقیق و آنالیز پایان سخنرانیها، در مطلب امروز دانشگاه زندگی با شما به اشتراک میگذاریم. همراه ما باشید.
بر خلاف روش تمرین سخنرانی که برای بسیاری از سیاستمداران، بازرگانان و افراد صاحب نام اختصاصی و متفاوت است پایان همه سخنرانیها به این شکل تمام میشود: از توجه شما به سخنرانی متشکرم! اگر نگاهی به معروفترین و پرمخاطبترین سخنرانیهای یوتیوب که در نیمه سال 2017 و پس از آن صورت گرفته داشته باشید میبینید که اکثر قریب به اتفاق آنها با قدردانی سخنران در پایان سخنرانی به اتمام رسیدهاند.
در ادامه متوجه میشوید که چه طور میتوان از این چارچوب تکراری و خستهکننده در سخنرانی خارج شد و پایان قوی در سخنرانی داشت.
در دوران انقلاب آمریکا، استعمارگران در ارتباط با جنگ پیش رو بسیار با هم بحث میکردند. پاتریک هنری در 23 مارس 1775 با این جمله، پایان سخنرانی گروهی را تند و تیز کرد و صحنه را ترک نمود:
زندگی و صلح اگر به قیمت بردهداری و غل و زنجیر به دست آیند شیرین و دوستداشتنی هستند؟ از این آزادی گریز کنید. به من یا آزادی بدهید یا مرگ!
ویلیام جینینگز برین در کنوانسیون ملی دموکرات در سال 1896، سخنان تند و هیجانی خود را علیه استانداردهای طلا در پولی ملی به شکل زیر به پایان میرساند:
با وجود این ملت و دنیایی که پشت سر ما قرار دارد و با در نظر گرفتن منافع کارگران به تمام نیازهای مردم برای استاندارد طلا پاسخ خواهیم داد.
در مقابل تهدید آلمانی برای حمله به انگلستان در جنگ جهانی دوم، وینستون چرچیل در تاریخ 18 ژوئن 1940 از همه بریتانیایی ها خواست تا برای آمادگی جهت جنگیدن احیای روحیه کنند. همان طور که قبلا هم در سخنرانی به سبک چرچیل گفته شد، وینستون چرچیل در سخنرانی و مجذوب کردن مخاطبان مهارت بالایی داشت. وی با داشتن پایان قوی در سخنرانی که در سال 1940 برگزار شد نطق خود را به این شکل به اتمام رساند:
پیتر جفری از هنرمندان انگلیسی در ارتباط با داشتن پایان قوی در سخنرانی میگوید: همان طور که یک کمدین باید صحنه را در حالی که مخاطبان میخندند ترک کند، سخنران هم باید صحنه را در حالی که مخاطبان در حال فکر کردن هستند رها کند.
محصول فن بیان را کلیک کنید تا فن بیان خود را تقویت کنید
مقالات بیشتر را اینجا بخوانید
همیشه راهی برای ورود به آن مسیری که میخواهیم پیدا میشود؛ حتی اگر قرار باشد سختیها مشقتهای زیادی تحمل کنیم. روزی روزگاری یک محقق جوان بعد از استخدام در یک شرکت، مسئول استقبال از سخنرانان متخصص و متبحر میشود و موظف میشود هر چند وقت یک بار یکی از آنها را از مسیر فرودگاه تا محل برگزاری سخنرانی همراهی کند. شوق و علاقه او به این حرفه روز به روز بیشتر میشد اما افسوس که هیچ کسی بهایی به این علاقه نمیداد و شرایط برای پرورش این علاقه و اندک استعدادی که در او بود وجود نداشت. تا این که تصمیم گرفت میان مسیر همیشگی فرودگاه تا محل سخنرانی از این پس برای صرف یک قهوه توقف کند. به محض این که سخنران مینشست و سرگرم صرف قهوه میشد، محقق جوان دفترچه سوالاتش را از جیبش درمیآورد و شروع به سوال پرسیدن میکرد. حالا بعد از گذشت 10 سال او تبدیل به یکی از سخنرانان قهار و شهره در ایالت پنسیلوانیا آمریکا شده است و بعد از پشت سر گذاشتن تمام موانع مسیر پیشرفت و رشد سخنران ، دیگران را برای این که به یک سخنران واقعی تبدیل شوند تربیت میکند!
این داستان ادامه دارد و هر روز از دل جمعیت انسانی و از میان آن افرادی که اندک ذوق و استعدادی در این مسیر از خود میبینند هستند انسانهایی که تحسین دیگران را برمیانگیزند و در این حرفه به حد عالی از پیشرفت میرسند.
حالا سوال اصلی اینجا است: چه طور میشود مسیر رشد و تعالی را از یک محقق ساده بودن در حوزه سخنرانی، فن بیان و سخنوری برای متخصص شدن در این زمینه تغییر داد؟ شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید مسیر رشد و پیشرفت سخنران 5 مرحله ابتدایی دارد که ابتدا باید از آنها با موفقیت عبور کنید.
پیش از هر چیز باید یک سری مهارتهای فردی را در خود تقویت کنید و در راس همه آنها، مهارتهای دور کردن افکار منفی و مثباندیشی است. حالا میتوانید هر یک از مراحل را به دور از افکار مزاحم تحلیل نمایید:
در ابتدای سخنرانی تجربه همه چیز برای شما مثل یک کودک نوپا است؛ محافظهکارانه، مشتاقانه و با وسواس زیاد. همین موضوع باعث میشود در مراحل اول سخنرانی کلمه به کلمه سخنرانی را بنویسید و از آن کپیهای زیادی داشته باشد. این واژگان را مثل هم تکرار کند و حتی برای اولین سخنرانی خود با یک نمونه کامل از متن سخنرانی حاوی تمام کلمات و نقلقولها حاضر شود. این روند برای ابتدای کاری طبیعی است اما به مرور زمان و با ورود به مسیر پیشرفت و رشد سخنران متوجه میشوید که سخنرانی چیزی جز بازی با واژگان نیست.
در مرحله بعدی این بازی به یک بازی فکری تبدیل میشود. بنابراین شما قرار نیست دائما راهنمای بازی را مطالعه کنید و از روی آن مهرههای خود را تکان دهید؛ بلکه واژگان را در ذهنتان ذخیره میکنید و به شیوه خودتان آنها را بازیچه خود قرار میدهید. در مرحله اول برقراری ارتباط با مخاطبان چندان برای شما اهمیت ندارد. آن چه که مهم به نظر میرسد موفقیت در ایراد جملات و کلمات بدون یک متن کامل است.
وقتی که وارد مرحله دوم سخنرانی میشوید به مرور زمان صحنه را آزادانهتر از آن چه که تصور میکردید میبینید و بنابراین متوجه میشوید که میتوانید مثل زندگی عادی، در سخنرانی هم عادی صحبت کنید. در این مرحله ممکن است برای آزادانه صحبت کردن همچنان به یادداشتهایتان متکی باشید اما دیگر یک متن کامل از سخنرانی همراه خود نمیبرید.
مشکل و پیچیدگی این مرحله احتمال عدم شفافیت و وضوح در سخنان یک سخنران است. موضوعی که باعث میشود مخاطبان با شما نتوانند به خوبی ارتباط بگیرند.
در مرحله سوم دیگر باورتان میشود که شما مشغول برقراری ارتباط و صحبت کردن با مخاطبانتان هستید. باورتان میشود که یک سلام شما به اندازه یک سالن سخنرانی جواب به دنبال دارد. تنها نگرانی سخنران در این مرحله بعد از مراحل قبلی، مشکل ارتباط گرفتن و اخذ بازخورد از مخاطبان در طول سخنرانی است.
مسیر زندگی را اینجا دنبال کنید
دانشگاه زندگی به شما کمک می کند مسیر زندگی خود را پیدا کنید
برخی از تصمیم گیریهای زندگی، عجیب سخت و طاقتفرسا میشوند. مثل انتخاب لباس مناسب برای شرکت در مصاحبه کاری، انتخاب کفش راحت از میان هزار و یک رنگ کتانی زیبا در یک فروشگاه بزرگ کفش یا انتخاب رنگ ماشین موردنظرتان در حالی که تمام رنگهای موجود آن در دلبری میکنند! زندگی پر است از این موقعیتها و در نهایت این ما هستیم که برای تصمیم گیری بهتر و انتخاب عاقلانه با خودمان کنار آییم.
روی دیگر تصمیم گیریهای بزرگ و کوچک زندگی ما به اندازهای میتواند حساس باشد که سرانجام آن تصمیم گیری چیزی جز حس پشیمان و ناتوانی به دنبال نداشته باشد. در چنین شرایطی اگر تصمیم گیری صحیحی اتخاذ شده باشد و اعتماد به نفس کافی را نسبت به تصمیمات خود داشته باشیم هرگز از راهی که طی شده است احساس پشیمانی نخواهیم داشت.
در نهایت همه ما میتوانیم طی چند گام ساده، یک تصمیم گیرنده بهتر شویم. اگر شما هم به دنبال ارتقا توانایی تصمیم گیریتان هستید و احساس میکنید نمیتوانید نسبت به تصمیماتی که اتخاذ میکنید پایبند بمانید با چند عادتی که در ادامه بررسی میکنیم همراه ما باشید.
چنان چه قبلا گفته شد بسیاری از مردم، برای تصمیم گرفتن به ماهها و یا حتی سالها زمان نیاز دارند. ایجاد تغییرات ضروری ترسناک به نظر میرسد و این ترس از اتفاقات ناشناخته، ممکن است شما را متوقف سازد. اغلب تصمیمات ما بر اساس ارزشها اتخاذ میشوند. ارزش کلمهای است که بسیاری به آن بیتوجهی میکنند اما ارزشها هنوز مهمترین عامل انگیزهی ناخودآگاه محسوب میشوند و وقتی به آنها بیتوجهی شود زندگی را ویران میکند. وقتی ارزشهای شما مهم محسوب نمیشوند شما عصبانی و بیاحساس میشوید و یا حتی احساس ناامیدی میکنید. شما با خود و اطرافیانتان احساس ناراحتی میکنید و به آنها بیاعتماد میشوید. طوری که در نهایت زندگی سخت به نظر میرسد.
به موارد زیر عادت کنید تا لذت تصمیم گیری بهتر را بچشید!
یکی از عادتهایی که پیش از شروع هر پروژهای باید با خودتان تمرین کنید محک زدن میزان اعتماد به نفستان است. به عنوان مثال ممکن است درخواست افزایش حقوق را به رئیستان بدهید و 80 درصد از پذیرش آن مطمئن باشید. یا این که 90 درصد مطمئن باشید که قرار است بعد از مصاحبه تحصیلی، در دانشگاه موردنظرتان قبول شوید. اگر سطح اعتماد به نفستان با این موضوع هماهنگ نباشد به زودی شکست میخورید؛ چون اعتماد به نفس بیش از حد درباره هر موردی شما را با شکست مواجه میکند.
مورد دیگری که در اکثر موارد با آن رو به رو هستیم اعتماد به نفس بیش از حدی است که ممکن است در تخمین زمان موردنظر داشته باشیم. مثلا تصور کنیم 10 دقیقه برای نوشتن یک گزارش کافی است اما وقتی مراحل نوشتن آن را شروع میکنیم متوجه میشویم ساعتها ما را به خود درگیر کرده است!
شرط تصمیم گیری بهتر در زندگی، محک زدن اعتماد به نفستان است. اگر تصور میکنید که برای انجام یک کار به زمان بیشتری نیاز دارید یا ممکن است هر لحظه با نظر مخالف رئیس یا همکارتان رو به رو شوید پس سطح اعتماد به نفستان را با حقایق موجود راستیآزمایی کنید!